هیچ کس در فکر من نیست
آنقدر لیاقت ما برای دیدن حضرت کم شده است که موجب شده بعضی این ملاقات را غیر ممکن بدانند. آیا این دیدار امکان دارد؟ اگر امکان دارد پس چرا در برخی احادیث به مدعیان ملاقات لعنت فرستاده شده است؟
آیت الله بهجت پاسخ پرسش های ما را داده اند؛
"هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصی خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک!
عده ای بودند که گویا حضرت غائب(علیه السلام)در پیش آنها حاضر وظاهر بوده است؛مثل اینکه با بی سیم با آن حضرت ارتباط داشتند وجواب از ناحیه ی او می شنید ند!..[1]
مرحوم مقدس اردبیلی و سید بحرالعلوم (( ره)) که احتمال دروغ درباره ی آن ها نمی رود ، عبارت (( فعلیه لعنه الله )) یعنی ( لعنت خدا بر او باد ) را قبول ندارد و می گویند : آن مربوط به بابیت و ادعای مهدویت است .
با این که ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصی ، امر اختیاری ما است . به خلاف ظهور فرج عمومی . با این حال چرا اهمیت نمی دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط بر قرار کنیم و از این مطلب غافلیم ولی به ظهور و دیدار عمومی آن حضرت اهمیت می دهیم !
و حال این که اگر برای فرج شخصی به اصلاح خود نپردازیم ، بیم آن است که در ظهور آن حضرت از او فرار کنیم ! چون راهی که می رویم را هکسانی است که اهم و مهمی قائل نیستند ."[2]
جزیره خضراء موضوع جالب دیگری ست که نظر آیت اله بهجت را در مورد آن می خوانیم؛
"آیا جزیره خضراء یک جای ثابتی است؟ یا این که هر کجا حضرت باشد آن جا جزیره خضراء است؟!
موید نظر دوم این که حضرت خضر (علیه السلام) که از آب حیات نوشیده هر کجا رود آنجا سبزه می روید! کما اینکه درباره حضرت خضر (علیه السلام) است که هر کجا ذکر شود و نام او برده شود آن جا حاضر است! هر وقت او را یاد کردید به او سلام کنید.
آیا امکان دارد که حضرت حجت (عجل الله) که از او بالاتر است چنین نباشد؟! دل اهل ایمان سبز و خرم و پایگاه حضرت حجت (عج) است[3] قلب مومن جزیره خضراء است...
قلب ها از ایمان و نور معرفت خشکیده است قلب آباد به ایمان و با خدا پیدا کنید تا برای شما امضاء کنیم که امام زمان (عجل الله) آن جا هست."[4]
نظر آیت الله بهجت در مورد مسجد مقدس جمکران چیست؟
"عده ای از پاکان و نیاکان با حضرت صاحب (عج) سوال و جواب می کنند وحاجت می طلبند و جواب می گیرند و در مسجد جمکران صدای آن حضرت را می شنوند. آقایی را در بیداری دیده بودم,در خواب به من فرمود:چرا به مسجد جمکران نمی آیی؟
آقایی که زیاد به مسجد جمکران میرود ,می گفت :آقا را در مسجد جمکران دیدم . به من فرمود :به دل سوختگان ما بگو برای من دعا کنند. بعد یک مرتبه از نظرم غاءب شد نه این که راه برود و کم کم از نظرم غائب شود.. همین آقا هفته ی قبل از آن هم حضرت را در خواب دیده بود.
یکی از سادات که عمامه هم ندارد و روضه می خواند و مسئله می گوید ؛ اخیرآ هم نزدیک مسجد جمکران خانه گرفته و همانجا زندگی می کند؛ مکرر آن حضرت را دیده که پس از بیرون آمدن از مسجد جمکران غائب می شوند.
افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!
چنان كه به آن آقا فرموده بود: این ها كه به این جا آمده اند، دوستان خوب ما هستند، و هر كدام حاجتى دارند: خانه، زن، فرزند، مال، اداى دین؛ ولى هیچ كس در فكر من نیست!
آرى، او هزار سال است كه زندانى است، لذا هر كس كه براى حاجتى به مكان مقدّسى مانند مسجد جمكران مى رود، باید كه اعظم حاجت نزد آن واسطه ى فیض، یعنى فَرَج خود آن حضرت را از خدا بخواهد.
ما معتقدیم این مشاهد مبارکه و مساجدی نظیر مسجد جمکران ، بی نیاز از معرّفی هستند .ما بر این اعتقاد هستیم اگر کسی بگوید رفتیم و چیزی در آنجا ندیدیم ، به حسب ظاهر باید گفت :از روی اعتقاد صحیح نرفته است یا برای امتحان رفته یا همین طوری رفته است .به هر حال بهترین معرّف این اماکن ، خودشان هستند."[5]
پی نوشت ها :
[1] بهارانه/66.
[2] 700نکته:2/133.
[3] 700نکته: 2/308.
[4] حدیث وصال: 123.
[5] امام زمان در کلام اولیای ربانی: 64.
در فیلم توهین به وجود نازنین پیامبر (ص)چه گذشت :
آذوح توضیح مختصری از این فیلم توهین آمیز و شنیع را در زیر می آورد:
فیلم ابتدا با صحنه هایی از حمله مسلمانان سلفی به محله های مسیحی نشین مصر شروع می شود.
محمد به نزد خدیجه می رود و با نگاه به درون ... خدیجه دخترش را میبیند.
سپس محمد با الاغی روبه رو می شود که که او را اولین حیوان مسلمان می نامد که نامش جبار است!
محمد به یارانش دستور کشتن مردان قبایل غیر مسلمان و غنیمت گرفت زنانشان را می دهد.
سپس با آوردن آیاتی زنان مختلف را برای خودش حلال میکند.
سپس با یک یهودی مجادله کرده و او را به خاطر عدم پذیرش اسلام به خارج از عربستان تبعید می کند.
سپس ماجرای عایشه خردسال و ازدواجش با محمد را به تصویر میکشد .
سپس به سراغ ماجرای ازدواج محمد با زینب زن پسر خوانده اشاره می کند.
سپس در این فیلم پیرزنی شاعر را به نمایش می گذارد که به خاطر مخالفتش با اسلام به دستور پیامبر اسلام کشته می شود.
سپس فیلم صحنه ی خطاب معروف پیامبر اسلام در سوره توبه را به تصویر کشیده که محمد می گوید یا مسلمان شوید یا کشته شوید!
در ادامه محمد به یارانش از غنایم جنگی میگوید و یارانش را به دستیابی آنها امیدوار میسازد.
در صحنه بعدی ماجرای کشتن قوم یهود را نشان می دهد که در آن محمد با کشتن یک مرد یهودی زنش به نام ریحانه را به غنیمت میگیرد.
در صحنه آخر هم محمد وقتی که با کنیزش در خانه خلوت کرده، زنانش حبصه و عایشه سر می رسند و مچ او را میگیرند.
العیاذ بالله من جمیع ما کره الله
به گزارش ندای انقلاب به نقل از شیعه آنلاین، «أحمد بن زینی دحلان» از نویسندگان و قضات مکه مکرمه در صفحه ۲۹۷ از کتاب خود تحت عنوان "أمراء البلد الحرام" (شاهزادگان کشور حرام) بخشی دارد بنام "داستان اهل طائف و بلایی که وهابیون بر سر آنان آوردند".
او در این بخش به رسوایی ها و جنایت هایی که وهابیون هنگام ورود به شهر مکه مکرمه انجام دادند اشاره کرده و تصاویری را نیز به عنوان سند برای اثبات ادعای خود منتشر کرده است.
«أحمد بن زینی دحلان» در این بخش می نویسد: آنان (وهابیون) هنگام وارد شدن به شهر مکه، به هیچ کس رحم نمی کردند. زن و مرد و کودک و غیر کودک را مورد حمله قرار می دادند. اگر کسی مقاومت می کرد او را می کشتند. آنان حتی به نوزادانی که در آغوش مادرانشان بودند هم رحم نمی کردند. آنها حتی به منزل و اتاق پیامبر اکرم اسلام (ص) حمله کردند و اندک وسایل و آثار تاریخی که در آن بود را به تاراج بردند.
در همین حال «ابراهیم الراوی الرفاعی» تاریخدان عربستانی نیز در این باره می گوید: وهابیون هنگام ورود به مکه تعداد زیادی از علما را نیز کشتند از جمله شیخ «عبدالله الزواوی» مفتی پیروان مذهب شافعی در مکه. علت کشتن وی، وهابی نبودنش بود. آنها شافعی ها را نیز کافر و خارج از می دانستند.
وی در ادامه افزود: آنها دیگر علمایی مانند شیخ «عبدالله أبوالخیر» قاضی مکه، شیخ «سلیمان بن مراد» قاضی منطقه طائف، شیخ «یوسف الزواوی»، شیخ «حسن الشیبی» و شیخ «جعفر الشیبی» که همگی از شیوخ مکه بودند را نیز به قتل رساندند.
«ابراهیم الراوی الرفاعی» همچنین گفت: آنان در مناطقی همچون "دقاق اللوز" و "وادی وج" دست به کشتارهای جمعی زدند و اموال مردم را به تاراج بردند و به تعدادی از زنان و دختران نیز تجاوز کردند. همه کتاب های دینی را نیز از بین بردند زیرا آن را منحرف می دانستند.
. قتل و غارت وهّابیّان در منطقه نجد:
محمّد بن عبد الوهّاب با اعلام جهاد علیه مسلمانان به اتهام کفر، شرک و بدعت، اعراب بادیه نشین را تحریک کرد و به کمک ابن سعود، لشکرى فراهم ساخت و با حمله به شهرها و روستاهاى مسلمان نشین، مردم را به خاک و خون کشید و اموال آنان را به عنوان غنایم جنگى غارت نمود(2). در این بخش به چند نمونه از کشتار بىرحمانه وهّابیّت که در منطقه نجد و اطراف ریاض انجام گرفته، اشاره مىکنیم.
الف: کشتار مسلمانان و قطع نخلها و غارت مغازهها:
ابن بشر عثمان بن عبد اللّه، مورخ آل سعود در باره آغاز دعوت وهّابیّت
کشتن انسان ها وقتل و جنایت
یعرف المجرمون بسیماهم
در منطقه نجد و کشت و کشتار مردم بىگناه به اتهام شرک مىنویسد:
عبد العزیز همراه با عدّهاى به قصد جهاد با اهل سرزمین «ثادق» حرکت کرد و آنان را به محاصره درآورد و بخشى از نخلستانهاى آنان را قطع کرد و تعدادى هم از مردان آنان را به قتل رساند(1). سپس عبد العزیز به قصد جهاد به سمت «خُرج» حرکت کرد و در منطقه «دُلَم» هشت نفر از مردان را به کشت و مغازهها را که مملوّ از اموال بود، غارت کرد و آنگاه به سرزمین «نَعْجان»، «ثَرْمَدا»، «دُلَم» و «خُرْج» رفت و عدّهاى را کشت و شتران بسیارى به غنیمت گرفت(2).
ب: به آتش کشیدن محصولات زراعى:
ابن بشر در ادامه مىنویسد:
عبدالعزیز به قصد جهاد وارد «منفوحه» شد و محصولات زراعى آنان را به آتش کشید و بخش عظیمى از جواهرات، گوسفندان و شتران را به غنیمت گرفت و ده نفر را نیز کشت(3).
(1) «سار عبد العزیز رحمهالله غازیا بجمیع المسلمین وقصد بلد ثادق ونازلهم وحاصرهم ووقع بینهم قتال وقطع شیئا من نخیلهم فأقام على ذلک أیّاما، وقتل من أهل البلد ثمانیة رجال، وقتل من المسلمین ثمانیة رجال». عنوان المجد، ص 34.
(2) غزا عبد العزیز إلى الخرج فأوقع بأهل الدُلَم وقتل من أهلها ثمانیة رجال ونهبوا بها دکاکین فیها أموال، ثمّ أغاروا على أهل بلد نَعْجان وقتلوا عودة بن على ورجع إلى وطنه، ثمّ بعد أیّام سار عبد العزیز بجیوشه إلى بلد (ثَرْمَدا) وقتل من أهلها أربعة رجال وأصیب من الغزو مبارک بن مزروع. ثمّ إنّ عبد العزیز کرّ راجعا وقصد (الدُلَم) و(الخُرْج) فقاتل أهلها وقتل من فزعهم سبعة رجال وغنم علیهم إبلاً کثیرا. عنوان المجد، ص 43.
(3) غزا عبد العزیز منفوحة وأشعل فی زروعها النار؟! وأخذ کثیرا من حللهم وغنم منهم إبلاً کثیرا وقتل من الأعراب عشرة رجال.» عنوان المجد، ص 43.
ج: سقط جنین زنان باردار:
لشکر عبد العزیز شبانگاه وارد منطقه «حَرْمه» شدند و پس از طلوع فجر به دستور عبد اللّه پسر عبد العزیز، تیراندازان به صورت دسته جمعى به طرف شهر تیراندازى کردند و صداى مهیب تیرها، شهر را به لرزه درآورد به گونهاى که بعضى از زنان حامله، سقط کردند و مردم به وحشت افتاده و شهر به محاصره درآمد و مردم شهر، نه توان مقاومت و نه امکان فرار از شهر را داشتند(1).
د: کشته شدن مردم ریاض در اثر گرسنگى و تشنگى:
ابن بشر در باره حمله وهّابیّت به ریاض مىنویسد:
ففرّ أهل الریاض فی ساقته الرجال والنساء والأطفال لا یلوى أحد على أحد، هربوا على وجوههم إلى البریّة فی السهباء قاصدین الخروج وذلک فی فصل الصیف، فهلک منهم خلق کثیر جوعا وعطشا(2)؛ اهل ریاض، همه مردان، زنان و کودکان با شنیدن حمله لشکر وهّابیّت از ترس و وحشت، پا به فرار گذاشتند، از آن جایى که این حمله در فصل تابستان بود، جمعیّت زیادى در اثر گرسنگى و تشنگى جان سپردند.
ه: کشتار فراریان:
ابن بشر در ادامه مىگوید:
فلمّا دخل عبد العزیز الریاض وجدها خالیة من أهلها إلاّ قلیلاً فساروا فی أثرهم یقتلون ویغنمون.
ثمّ إنّ عبد العزیز جعل فی البیوت ضبّاطا یحفظون ما فیها. وحاز جمیع ما فى البلد من الأموال والسلاح والطعام والأمتاع وغیر ذلک وملک بیوتها ونخیلها إلاّ قلیلاً(1)؛ وقتى عبد العزیز وارد ریاض شد دید جز اندکى از مردم، کسى در شهر نمانده، فراریان را دنبال کرد و عدّهاى را کشت و اموالى را که با خود داشتند به غنیمت گرفت.
و به شرطهها دستور داد از خانههاى خالى از صاحبانشان، محافظت کنند و آنگاه تمام اموال، اسلحهها، مواد غذایى و وسایل خانهها را به غنیمت گرفت و غالب خانهها و نخلستانها را به تصرّف خود درآورد.
و: کشتن مؤذن به جرم درود بر پیامبر صلىاللهعلیهوآله :
زینى دحلان مفتى مکّه مکرمه مىنویسد:
ویمنعون من الصلاة علیه صلى اللّه علیه وسلم على المنابر، بعد الأذان؛ حتى أنّ رجلاً صالحا کان أعمى ، وکان موءذّنا وصلى على
(1) همان.
(92)
النبی صلى الله علیه وسلم بعد الأذان، بعد أن کان المنع منهم ، فأتوا به إلى ابن عبد الوهاب فأمر به أن یقتل فقتل، ولو تتبّعت لک ما کانوا یفعلونه من أمثال ذلک، لملأت الدفاتر والأوراق. وفی هذا القدر کفایة واللّه سبحانه وتعالى أعلم؛ وهّابىها از درود فرستان به پیامبر گرامى [ صلىاللهعلیهوآله ] بر روى منابر و پس از اذان، ممانعت مىکردند، مرد صالح نابینایى که اذان مىگفت و پس از اذان به رسول اکرم[ صلىاللهعلیهوآله ] صلوات فرستاد، آن را نزد محمد بن عبد الوهّاب آوردند و او دستور داد مؤذن نابینا را به جرم درود بر حضرت، کشتند.
زینى دحلان در ادامه مىگوید: اگر مانند این کارهاى زشت وهّابىها را بخواهم بنویسم، دفترها مملوّ خواهد شد(1). با این که درود به پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله نص قرآن و دستور الهى است که مىفرماید: «إِنَّ اللّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیما»(2). در آیه شریفه هیچگونه قید مکانى و زمانى براى درود به حضرت ذکر نشده یعنى هر وقت و هر کجا مىشود به پیامبر گرامى درود فرستاد.
2. کشتار بىرحمانه شیعیان کربلا:
کشتار وهّابیان در کربلاى معلّى در سال 1216، به راستى صفحه تاریخ را سیاه کرده و قلب هر خواننده را به درد مىآورد.
دکتر منیر عجلانى مىنویسد:
(1) فتنه الوهابیه، ص 20.
(2) الأحزاب: 56.
(93)
دخل اثنا عشر ألف جندی ولم یکن فی البلدة، إلا عدد قلیل من الرجال المستضعفین لأن رجال کربلاء کانوا قد خرجوا یوم ذاک إلى النجف الأشرف لزیارة قبر الإمام أمیر الموءمنین یوم الغدیر، فقتل الوهّابیّون کل من وجدوهم، فقدر عدد الضحایا فی یوم واحد بثلاثة آلاف، وأما السلب فکان فوق الوصف ویقال أن مائتى بعیر حملت فوق طاقتها بالمنهوبات الثمینة(1)؛ دوازده هزار نفر سپاه وهّابیّان به فرماندهى سعود، فرزند عبد العزیز وارد کربلا شدند در حالى که بیشتر مردم کربلا به مناسبت عید غدیر به نجف اشرف به زیارت امیر المؤمنین[ علیهالسلام [رفته بودند و در شهر جز عدّه اندکى از پیرها و ناتوانها نمانده بودند.
سپاه وهّابیّان به هر کس که برخوردند، کشتند و آمار کشتهها به مرز سه هزار نفر رسید و اموال غارت شده از کربلا قابل وصف نبود و گفته مىشد که آن روز 200 شتر بار سنگین از کربلا به غارت بردند.
محمد قارى غروى در تاریخ نجف از مجموعه شیخ خضر، نقل مىکند:
وهّابیّان صندوق قبر حبیب بن مظاهر را که از چوب بود شکستند و سوزاندند و با آن در ایوان طرف قبله حرم، قهوه درست کردند. آنها مىخواستند صندوق قبر شریف حسین را هم بشکنند، اما چون داراى شبکههاى آهنین بود، توفیق نیافتند(2). شیخ عثمان بن بشر مورّخ دیگر وهابى که خود اهل نجد بوده مىنویسد:
گنبد روى قبر (سید الشهداء) را ویران ساختند، و صندوق روى قبر
(1) تاریخ العربیة السعودیه، ص 126.
(2) نزهة الغرى فى تاریخ النجف الغرى السرى، ص 52.
(94)
را که زمرّد، یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند، و آنچه در شهر از مال، سلاح، لباس، فرش، طلا، نقره و قرآنهاى نفیس یافتند غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند(1). صلاح الدین مختار که خود وهّابى است مىنویسد:
در سال 1216 امیر سعود با لشگر انبوهى از مردم نجد، عشایر جنوب، حجاز و دیگر نقاط به قصد عراق حرکت کرد. در ماه ذىقعده به کربلا رسید. او تمام برج و باروى شهر را خراب کرد و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند، کشت و نزدیک ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شد. آنگاه خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقیّه را به نسبت هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم، بین لشگریان تقسیم نمود(2). شیخ عثمان نجدى از مورّخان وهّابى مىنویسد:
وهّابیان به صورت غافلگیرانه وارد کربلا شدند و بسیارى از اهل آنجا را در کوچه و بازار و خانهها کشتند؛ روى قبر حسین علیهالسلام را خراب کردند و آن چه در داخل قبّه بود به چپاول بردند و هرچه در شهر از اموال، اسلحه، لباس، فرش، طلا و قرآنهاى نفیس یافتند، ربودند. نزدیک ظهر در حالى که قریب به دو هزار نفر از اهالى کربلا را کشته بودند، از شهر خارج شدند(3). برخى مىنویسند: «وهّابیان در یک شب، بیست هزار نفر را به قتل
(1) عنوان المجد فى تاریخ نجد، ج 1، ص 121.
(2) تاریخ مملکة السعودیه، ج 3، ص 73.
(3) عنوان المجد فى تاریخ نجد، ج 1، ص 121، حوادث سال 1216.
(95)
رساندند»(1). میرزا ابوطالب اصفهانى در سفرنامه خود مىنویسد:
هنگام برگشت از لندن و عبور از کربلا و نجف، دیدم که قریب بیست و پنج هزار نفر وهّابى وارد کربلا شدند و شعار «اقتلوا المشرکین واذبحوا الکافرین»(2) سر مىدادند. آنان بیش از پنج هزار نفر را کشتند و زخمىها حساب نداشت، صحن مقدّس امام حسین علیهالسلام از لاشه کشتگان پر و خون از بدنهاى سر بریده شده، روان بود.
پس از یازده ماه بار دیگر به کربلا رفتم، دیدم که مردم، آن حادثه دل خراش را نقل مىکنند و گریه سرمىدهند بهگونهاى که از شنیدن آن، موها بر اندام راست مىشد(3).
3. حمله به نجف اشرف:
حمله وهّابىها به عراق از 1214 ه آغاز شد. چون در آن سال وهّابىها به نجف اشرف حمله نمودند، ولى عرب خزاعل جلو آنها را گرفتند و سیصد نفر از آنها را کشتند(4). در سال 1215 نیز گروهى براى انهدام مرقد مطهّر حضرت امیر علیهالسلام عازم نجف اشرف شدند که در مسیر با عدّهاى از اعراب درگیر شدند و
(1) تاریخچه نقد و بررسى وهّابىها، ص 162.
(2) مشرکان را بکشید و کافران را ذبح کنید.
(3) مسیر طالبى، ص 408.
(4) وهابیان، ص 337.
(96)
شکست خوردند(1). در مدّت نزدیک به ده سال چندین بار حملات شدیدى به شهر کربلا و نجف انجام دادند(2). در سال 1216 وهّابیّان پس از کشتار بىرحمانه اهل کربلا و هتک حرمت حرم حسینى علیهالسلام با همان لشگر راهى نجف اشرف شدند، ولى مردم نجف بهسبب آگاهى از ماجراى کشتار و غارت کربلا و آمادگى دفاعى به مقابله برخواستند؛ حتّى زنها از منزلها بیرون آمدند و مردان خود را تشجیع و تحریک به دفاع کردند تا اسیر کشتار و چپاول وهّابیّان نشوند، در نتیجه سپاه وهّابىها نتوانستند به شهر نجف وارد شوند(3). در سال 1220 یا 1221 وهّابىها به سرکردگى «سعود» به نجف اشرف حمله بردند، ولى چون شهر داراى برج و بارو بود، و در بیرون نیز خندقى شهر را حفاظت مىکرد، به علاوه جمعى از مردم و طلاب علوم دینى در حدود دویست نفر تحت رهبرى شیخ جعفر نجفى (کاشف الغطاء) از مراجع اعلم عصر که خود مردى دلیر بود، شبانه روز مشغول دفاع از شهر بودند، کارى از پیش نبردند.
خانه شیخ جعفر کاشف الغطاء انبار اسلحه بود و او بر هر دروازه نجف و
(1) ماضى النجف وحاضرها، ج 1، ص 325.
(2) تاریخ المملکة السعودیّة، ج 1، ص 92.
(3) ماضى النجف وحاضرها، ج 1، ص 325.
(97)
در هر برجى جمعى از طلاب و مردم را به دفاع واداشته بود.
شیخ حسین نجف، شیخ خضر شلال، و سید جواد عاملى صاحب مفتاح الکرامه و شیخ مهدى ملاکتاب از جمله علماى مدافع شهر بودند که از مردان بلند آوازه مىباشند.
قواى سعود در این حمله پانزده هزار وهابى جسور جنگجو بود. وهّابىها چندان که سعى کردند نتوانستند وارد شهر شوند، و مدافعان نجف با سرسختى دفاع مىکردند.
در یکى از روزها برخى از وهّابىها از دیوار شهر بالا آمدند و نزدیک بود شهر را اشغال کنند، ولى با دفاع مردانه مدافعان مسلح مواجه شدند، و عقب نشستند. در مدت محاصره نجف چون مدافعان از درون شهر و برج و باروها وهّابىها را زیر آتش داشتند، توانستند هفتصد نفر از آنها را به قتل رسانند. سرانجام سعود با بقیه نفراتش ناامید از نجف اشرف بازگشت.
اهالى نجف قبل از رسیدن قواى سعود، خزانه حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را به بغداد و از آنجا به کاظمین منتقل ساختند و در محزن آنجا به ودیعت نهادند، و بدین گونه از دستبرد آن قوم غارتگر وحشى مصون ماند.
ابن بشر مورخ نجدى راجع به حمله سعود به نجف در تاریخ نجد مىنویسد:
«در سال 1220 سعود با سپاه انبوهى از نجد و نواحى آن در بیرون شهر معروف در عراق (نجف اشرف) فرود آمد، و سپاه مسلمین (وهّابىها) را در اطراف شهر پراکنده ساخت، و دستور داد باروى شهر را خراب کنند.
چون یاران او به شهر نزدیک شدند، به خندقى عریض و عمیق برخورد کردند و نتوانستند از آن عبور کنند. در جنگى که میان طرفین روى داد در اثر تیراندازى از روى باروها و برجهاى شهر،
(98)
جمعى از مسلمین (وهّابىها) کشته شدند. آنها نیز از شهر عقب نشستند، و به غارت نواحى اطراف پرداختند»(1). سعود در سال بعد یعنى 1222 نیز بار دیگر با بیست هزار جنگجوى جسور وهابى به نجف اشرف حمله برد، ولى چون دید مدافعان شهر به رهبرى کاشف الغطاء با توپ و تفنک آماده دفاع هستند نجف را رها ساخت، و به شهر «حله» روى آورد(2).
4. تخریب آثار بزرگان در مکه:
وهّابیون در سال 1218 پس از مسلط شدن بر مکّه تمام آثار بزرگان دین را تخریب نمودند. در «مُعَلّى» قبّه زادگاه پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآلهوسلم را و همچنین قبّه زادگاه على بن ابى طالب علیهالسلام و حضرت خدیجه و حتى ابوبکر را ویران و باخاک یکسان کردند.
آثار باستانى که در اطراف خانه خدا و بر روى زمزم را تخریب کرده و در تمام مناطقى که مسلط مىشدند آثار صالحین را نابود مىکردند و هنگام تخریب طبل مىزدند و به رقص و آواز خوانى مىپرداختند(3). رفاعى یکى از علماى بزرگ اهل سنّت کویت خطاب به علماى وهابى مىنویسد:
رضیتم ولم تعارضوا هدم بیت السیّدة خدیجة الکبرى أمّ المؤمنین
(1) عنوان المجد فى تاریخ نجد، ج 1 ، ص 137.
(2) رجوع شوده به: مفتاح الکرامة، ج 5 ص512، مقدمه محقق توانا على دوانى بر کتاب فرقه وهابى سید محمد حسن قزوینى، ص 41.
(3) کشف الارتیاب، ص 27، به نقل از تاریخ «الجبرتى».
(99)
والحبیبة الأولى لرسول ربّ العالمین صلى اللّه علیه وآله، المکان الذی هو مهبط الوحی الأوّل علیه من ربّ العزّة والجلال، وسکتم على هذا الهدم راضین أن یکون المکان بعد هدمه دورات میاه وبیوت خلاء ومیضات، فأین الخوف من اللّه؟ وأین الحیاء من رسوله الکریم علیه الصلاة والسلام(1)؛ شما به تخریب خانه ام المؤمنین خدیجه کبرى اوّلین حبیبه پیامبر صلىاللهعلیهوآله رضایت دادید و هیچ عکس العمل نشان ندادید با این که آن مکان محل نزول وحى قرآن بود. و در برابر این جنایت سکوت انتخاب کردید و رضایت دادید که آن مکان مقدس به توالت و دستشویى مبدل شود. پس چرا از خدا نمىترسید؟ و از پیامبر کریم حیا نمىکنید؟
رفاعى در ادامه مىنویسد:
زادگاه رسول اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم را ویران و به محل خرید وفروش حیوانات تبدیل شد که با تلاش افراد صالح و خیّر، از چنگال وهّابىها در آمد و به کتابخانه مبدّل گردید ... شما وهّابیان در این سالهاى اخیر تصمیم گرفتید نیّات شوم خود را از طریق تهدید و انتقام پیاده کنید، تمام تلاش خود را جهت نابودى محل ولادت رسول گرامى صلىاللهعلیهوآلهوسلم به کار بستید، حتّى از شخصیّتها و علماء بزرگ سعودى مجوّز ویران کردن آن مکان مقدس را گرفتید، ولى ملک فهد، عواقب شوم آن را ملاحظه کرد و شما را از این کار ننگین باز داشت.
(1) نصیحة لإخواننا علماء نجد» ص 59. تألیف: یوسف بن السیّد هاشم الرفاعى، با مقدمه دکتر محمّد سعید رمضان البوطی.
(100)
این چه کار بى ادبانهاى است که از شما سر مىزند؟!
این چه بى وفایى است که در حق رسول گرامى صلىاللهعلیهوآلهوسلم ! روا مىدارید در حالى که خداوند به وسیله آن حضرت، ما و شما و اجداد ما را از تاریکىهاى شرک به سوى نور اسلام هدایت فرمود؟!
بدانید که به هنگام مشاهده رسول گرامى صلىاللهعلیهوآلهوسلم در کنار حوض، جز بىحیایى نصیب شما نخواهد شد. و به یقین بدانید که نتیجه شقاوت خود را در نابودى آثار پاک آن نبى مکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم که موجب رنجش گردیده است، مشاهده خواهید کرد(1). رفاعى در جاى دیگر مىنویسد:
آثار قبور صحابه و امّهات المؤمنین و آل البیت را نابود کرده و قبر آمنه بنت وهب مادر گرامى رسول اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم را با بنزین به آتش
(1) حاولتم ولا زلتم تحاولون وجعلتم دأبکم هدم البقعة الباقیة من آثار رسول اللّه صلى اللّه تعالى علیه وآله وسلم ألا وهی (البقعة الشریفة التی ولد فیها)، التی هُدمت، ثمّ جُعلت سوقا للبهائم، ثمّ حولها بالحیلة الصالحون إلى مکتبة هی (مکتبة مکّة المکرّمة).
فصرتم یرمون المکان بعیون الشرّ والتهدید والانتقام، وتتربّصون به الدوائر وطالبتم صراحة بهدمه واستعدیتم السلطة وحرضّتموها على ذلک بعد اتّخاذ قرار بذلک من هیئة کبار علمائکم قبل سنوات قلیلة (وعندی شریط صریح بذلک) غیر أنّ خادم الحرمین الشریفین الملک فهد العاقل الحکیم العارف بالعواقب تجاهل طلبکم وجمّده.
داروی طول عمر
آداب و آثار صله رحم در گفتار امامان
روزی حضرت علی علیه السلام خطبه میخواند، در ضمن آن فرمود: اعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء. بخه خدا پناه میبرم از گناهانی كه مرگ را به پیش میندازد.
شخصی پرسید: آیا چنین گناهی هم وجود دارد؟
و حضرت فرمود: بلی،قطع رحم.كافی / 2 / 260
آثار صله رحم
1- طول عمر؛ 2- از بین رفتن فقر
قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: صلة الرحم تزید فی العمر و تنفی الفقر. بحار / 71 / 88
ارتباط با خویشاوندان عمر را طولانی كرد و فقر را میراند.
3- پاك شدن اعمال؛ 4- توسعه ی رزق؛ 5- دفع بلا؛ 6- آسانی حساب
قال الباقر علیه السلام: صلة الرحم تزكی الاعمال و تنمی الاموال و تدفع البلوی و تیسّر الحساب و تنسیء فی الاجل. بحار / 71 / 111
ارتباط با خویشاوندان موجب پاك شدن اعمال انسان ، و رشد كرد مال و ثروت شده و بلاها را دور میكند و حساب روز قیامت را آسان نموده و اجل را به تأخیر میاندازد
قال الحسین علیه السلام: من سرّه ان یبسط له فی رزقه و ینسأ له فی اجله فلیصل رحمه.بحار / 71 / 89
هركه دوست دارد در روزیش گشایش یابد و اجلش به تأخیر افتد باید كه به خویشاوندان خود بپیوندد و به دیدار آنان برود
7- رفتار نیك؛ 8- پاكی روح
قال الباقر علیه السلام: صلة الرحم تحسّن الخلق و تسمّح الكف و تطیّب النفس و تزید فی الرزق و تنسی ء فی الاجل. بحار / 71 / 114
ارتباط با خویشاوندان خُلق را خوب و نیكو؛ دست را بخشنده و وجود آدمی را پاك میكند و اجل را به تأخیر میاندازد.
9- آباد شدن سرزمین ها
قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: صلة الرحم تعمر الدیار و تزید فی الاعمار.... بحار / 71 / 94
ارتباط با خویشاوندان و دیدار آنان باعث آبادانی شهر و دیار شده و عمرها را زیاد میكند
آثار قطع رحم
1- تسلط اشرار بر ثروت ها
قال علی علیه السلام: اذا قطعوا الارحام جعلت الاموال فی ایدی الاشرار. كافی / 2 / 373
قطع رابطه با خویشاوندان باعث میشود ثروتها به دست اشرار بیفتد.
2- محرومیت از بهشت
قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: ثلاثة لا یدخلون الجنة مدمن خمر و مدمن سحر و قاطع رحم. خصال / 179
سه گروه وارد بهشت نمیشوند: كسی كه همیشه شراب میخورد، كسی كه همشه جادوگری میكند، و كسی كه رابطهی خویشاوندی را قطع كرده است.
3- قطع رحمت الهی
قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: انّ الرحمة لا تنزل علی قوم فیها قاطع رحم. كنز العمال / 6978
رحمت خداوند به گروهی كه در میانشان كسی باشد كه رابطهی خویشاوندی را قطع كرده باشد نازل نمیشود.
كمترین میزان ارتباط نهایت آن
- 1- قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: صلوا ارحامكم فی الدنیا ولو بالسلام. بحار / 71 / 104
در این دنیا هرچند شده با یك سلام با خویشان خود ارتباط برقرار كنید.
- 2- قال الصادق علیه السلام: صل رحمك ولو بشربة من ماء. بحار / 71 / 117
به دیدار خویشان خود بروید هرچند به قرد نوشیدن یك جرعه آب باشد.
- 3- قال علی علیه السلام: صلوا ارحامكم و لو قطعوكم. امالی طوسی /2 08
به دیدار اقوام خود بروید و صله رحم كنید حتی آنان كه قطع رابطه كردهاند.
Vmhlk heavy blow to Israel and America Forums
دولتمردان اسرائیلی و آمریکایی در سخنرانی های خویش در ایپک نتوانستند خشم خودشان را از سیلی سخت مردم ایران طی 12 اسفند کتمان کنند.
حضور و مشارکت پرشکوه ایرانیان در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی سبب یاس و ناامیدی سردمداران آمریکا، رژیم صهیونیستی و دیگر کشورهای سلطه گر شد.
ماه صفر دومين ماه قمري پس از محرم است. در دوران جاهليت آن را ناجز ميناميدند. صفر از ريشه «صفر» به معني تهي و خالي است. دليل نامگذاري آن اين است که چون اين ماه پس از ماه محرم است و مردم دوران جاهليت در ماه محرم - به دليل اينکه از ماههاي حرام بود- از جنگ دست ميکشيدند، با فرارسيدن ماه صفر به جنگ روي ميآوردند و خانهها خالي ميماند؛ از اين رو به آن صفر گفتهاند.
ادامه مطلب...
در خانه، پدری مهربان و دلسوز است. نام فرزندان را با تجلیل و احترام و با مهربانی، با لفظ آقا و خانم صدا می کند. و فرزندان در کنار چنین پدری رشد می کنند و می بالند. داخل اتاق که می شوند پدر به احترامشان بلند می شود تا هم آن ها ادب را یاد بگیرند و هم دیگران برای فرزنداش عزت و احترام قائل شوند.
اخلاق آسمانی در خانه
باری! آقای قاضی عرفانی همه جانبه دارد، پس هم در منزل اخلاقش آسمانی است، هم با شاگردانش اخلاقی پدرانه دارد، هم در میان مردم متواضع و فروتن است و هم با مخالفانش اهل عفو و گذشت است.
در خانه، پدری مهربان و دلسوز است. نام فرزندان را با تجلیل و احترام و با مهربانی، با لفظ آقا و خانم صدا می کند. و فرزندان در کنار چنین پدری رشد می کنند و می بالند. داخل اتاق که می شوند پدر به احترامشان بلند می شود تا هم آن ها ادب را یاد بگیرند و هم دیگران برای فرزنداش عزت و احترام قائل شوند.
در این خانه خبری از تحکم، جدیت و امر و نهی های خشک نیست. بچه ها رفتار دینی را از پدر می آموزند و لازم نیست در هیچ کاری آن ها را مجبور کنی. نماز پدر، بچه ها را به نماز می کشاند و احوالات شبانه اش برای شب بیداری، مشتاقشان می کند. اما پدر که دوست ندارد فرزندان از کودکی به تکلف و مشقت بیفتند به آن ها می گوید لازم نیست از الان خودتان را به زحمت بیندازید، و بچه ها که بارها زمزمه های عاشقانه وی و زلال جوشیده از چشمانش را در نیمه شب ها وقتی اللهم أرنی الطلعة الرشیدة می خوانده و لا هو الا هو می گفته، دیده و شنیده اند، در حالات وی حیران می مانند.
و این چنین فرزندان در کنار او از او می آموزند و احتیاج به مدرس و مربی ندارند. آن ها کامل ترین مربی بالای سرشان است که در همه چیز نمونه است. بارها پدر را دیده اند که وقتی به نماز می ایستد، چگونه برای نماز مستحب لباس کامل و حتی جوراب می پوشد.
پسران ایشان هیچ اجباری برای طلبگی ندارند، به آن ها می گوید: طلبگی همین است، می خواهید بشوید و نمی خواهید، بروید کار کنید. و دختران هم با آن که امکان تحصیل در نجف نیست باسواد می شوند.
توجه به معنویت همسر
آقای سید محمد حسن قاضی که آن روزها را به یاد می آورد درباره قرآن خواندن
ادامه مطلب...
سیبیان مدعی شد که ایران در حال گسترش پایگاههای نظامی خود در آمریکای جنوبی به منظور حمله به آمریکا و نابودسازی این کشور است.
شبکه خبری سیبیان وابسته به افراطگرایان مسیحی آمریکا، طی گزارشی مدعی شد «رهبران ایران هشدار دادهاند پس از یكسره كردن كار اسرائیل، به سراغ آمریکا خواهند آمد» و از همین رو، «جمهوری اسلامی ایران فعلاً در نیمکره غربی در حال آمادهسازی زمینه برای انجام این مأموریت است.»
این شبکه افراطی که قبلاً نیز علیه مسلمانان به ویژه شیعیان دست به خبرپراکنیهای کذب و تهدیدی بزرگ نشان دادن شیعیان به ویژه ایران برای آمریکا زده بود، این بار مدعی شده است که «ایران برنامههایی برای ساخت یک پایگاه موشکی در ونزوئلا دارد.»
سیبیان طبق روالهای قبلی خود با تروریست خواندن حزبالله، و با ارائه اتهامی که بیشتر لایق مقامات آمریکایی است، این سازمان را دخیل در قاچاق مواد مخدر به مکزیک دانسته و اعلام میدارد: «حزبالله با کارتلهای مواد مخدر مکزیک در امتداد مرز قابل نفوذ جنوب آمریکا ارتباط برقرار كرده است.»
رهبران ایران هشدار دادهاند پس از یكسره كردن كار اسرائیل، به سراغ آمریکا خواهند آمد
این شبکه به نقل از خوزه کاردناس، از مقامات دولت اسبق بوش و مجریان کنونی طرح چشمانداز آمریکا، میافزاید: «حزبالله از سالهای قبل در قاچاق مواد مخدر در نیمکره غربی دخالت داشته است. اما این تجارت چنان پرسود بوده که آنها تصمیم گرفتهاند تا از هر فرصتی برای گسترش آن استفاده نمایند.»
بر اساس ادعاهای سیبیان، ایران در آمریکای جنوبی دست به جذب نیرو برای حزبالله و ارسال آنها به قم برای آموزش زده و سپس آنها را برای انجام مأموریت مجدداً به منطقه اعزام میدارد. کاردناس در گفتگو با سیبیان گفت: «یک مسیر مشخص وجود دارد. وقتی كه كسی برای آنها بسیار جذاب باشد، وی را برای آموزش علوم دینی به ایران اعزام میكنند. این افراد برای تحصیل علوم دینی از آمریکای لاتین، به شهر مقدس قم در ایران فرستاده شده، و پس از بازگشت این آموزهها را در جوامع محلی منتشر مینمایند.»
سیبیان در نهایت هدف ایران از انجام کارهای مختلف در آمریکای لاتین را این چنین بیان میدارد: «ایران یك هدف ساده را تعقیب میکند: ایجاد شبکهای در منطقه که بتواند در صورت لزوم به طور مستقیم به آمریکا ضربه بزند.»
شیعه به جهنم نمی رود!
اگر منظور از شیعه، شیعه واقعی است، یعنی کسی که به طور نظری و عملی تابع پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) است، آنها را واقعاً اسوه و الگوی خود در زندگی قرار می دهد و تمام شوؤن زندگی خود را براساس تعالیم دین تنظیم می کند، یاد خدا وجودش را پرکرده و عشق به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) به عنوان مظاهر هدایت الهی او را سرمست ساخته است چنین کسی اصلا به گناه نزدیک نمی شود که بخواهد جهنمی باشد. اما اگر مقصود از این سؤال شیعه اصطلاحی با بهتر بگوئیم شیعه شناسنامه ای است که باید گفت زهی خیال باطل! بنابراین ضمن تفکیک شیعه واقعی و شیعه شناسنامه ای به توضیح ادعای خود می پردازیم.
بیان موضوع
شهید مطهری در کتاب عدل الهی چنین می گوید: یکی از عوامل انحطاط و تباهی مسلمانان در عصر حاضر، غرور بی جایی است که در دوره های متأخر در عده زیادی از مسلمانان خصوصا اکثریتی از شیعیان پدید آمده است. آن ها اعمال نیک غیر شیعیان را مطلقا مطرود و گناهان شیعیان را مطلقا بخشیده شده می دانند، یعنی "آن چیزی که هیچ ارزشی ندارد، عمل است، شرط لازم و کافی برای سعادت و نیک بختی این است که انسان، نام خود را شیعه بگذارد و بس" آنها استدلال می کنند که اگر بنا باشد گناهان ما و دیگران یک جور محاسبه شود، فرق شیعه و غیر شیعه چیست؟
محبت علی (علیه السلام) حسنه ای است که مانع ضرر زدن گناه می شود، یعنی مانع راه یافتن گناه می شود و معنایش آن نیست که جاهلان پنداشته اند که محبت علی (علیه السلام) چیزی باشد که هر گناهی که مرتکب شوی بلا اثر گردد
باید گفت: فرق بین شیعه و غیر شیعه، وقتی معلوم می شود که هر دو به برنامه ای که رهبرانشان داده اند عمل کنند، یعنی فرق را باید در جانب مثبت جستجو کرد، نه در جانب منفی. درست مثل آن است که دو بیمار به دو طبیب مراجعه کنند: یکی به طبیب حاذق و دیگری به طبیب غیر حاذق، و هیچ کدام به نسخه ای که به آن ها داده می شود عمل نکنند. بعد اولی گلایه کند که چرا من که به طبیب حاذق مراجعه کرده ام، باید مثل آن دیگری، بیمار بمانم.
بر همین اساس است که وقتی یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) جمله ی ایشان را که "اذا عرفت فاعمل ماشمئت" وقتی معرفت به امام پیدا کردی، هر کاری می خواهی بکن را چنین فهمیده بود که، پس از شناخت امام، انسان حتی دزدی، زنا و شراب خواری بکند، جایز است، امام سریعا هشدار می دهد که: چگونه ممکن است ما مسئول اعمال خود باشیم، اما از شیعیان ما رفع تکلیف شده باشد؟ مقصود از آن جمله این است که شرط قبولی اعمال خیر، معرفت امام است، نه این که شناخت امام مجوز انجام هر عمل ناشایستی باشد. (1)
در مورد روایاتی نیز که مستمسک عده ای قرار گرفته که "ائمه اطهار(علیهم السلام) چنین و چنان از شیعیان خود شفاعت می کنند" باید توجه کرد که مقصود، شیعه ای است که "پیروی از ائمه اطهار (علیهم السلام)" را برای خود اصلی در زندگی قرار داده است. و احیاناً دچار اشتباهاتی نیز می شود که ائمه اطهار (علیهم السلام) به فریاد او می رسند، نه شیعه ای که فقط اسم تشیع را بدنام می کند.
برهمین اساس، استاد مطهری تفسیر این حدیث را که "محبت علی(علیه السلام) حسنه ای است که مانع ضرر رساندن گناه می شود" (2)
از قول یکی از علمای بزرگ چنین نقل می کند: "معنای حدیث این است که اگر محبت علی راستین باشد، هیچ گناهی به انسان صدمه نمی زند .... محبت پیشوائی مانند علی(علیه السلام) که مجسمه ی عمل و تقوا و پرهیزکاری است، آدمی را شیفته ی رفتار علی (علیه السلام) می کند و فکر گناه را از سر او به در می برد، البته به شرطی که محبتش صادقانه باشد. پس معنی حدیث این است که محبت علی (علیه السلام) حسنه ای است که مانع ضرر زدن گناه می شود، یعنی مانع راه یافتن گناه می شود و معنایش آن نیست که جاهلان پنداشته اند که محبت علی (علیه السلام) چیزی باشد که هر گناهی که مرتکب شوی بلا اثر گردد." (3)
امام صادق(علیه السلام) در همین زمینه می فرماید: خدا را معصیت می کنی در حالی که مدعی محبت او هستی! به جانم قسم که این کارها در میان کارها شگفت آور است. اگر محبت تو راستین بود، او را اطاعت می کردی، زیرا طبیعی است که هر دوستی مطیع محبوب خویش است. (4)
به تعبیر استاد مطهری، این تلقی فاحشی از این است که افراد، مقررات الهی در سعادت و شقاوت واقعی را با مقررات اجتماعی بشری قیاس می گیرند و برای همین دچار چنین خطاهایی می شوند. مثلا در ایران برای استخدام یک نفر تبعه ایران بودن موجب امتیاز می شود نسبت به کسی که تبعه ی ایران نیست، ولو به لحاظ شرایط طبیعی و کاری، کاملا مثل همدیگر باشند.
یعنی بسیاری از امور اجتماعی تابع قراردادهایی هستند که وضع آن ها به دست خود انسان هاست. همان فرد دوم مورد بحث می تواند تقاضای تبعیت ایران را بدهد و در صورت موافقت، از آن پس مثل یک تبعه ایران با او رفتار خواهد شد.
اما در مسائل تکوینی چنین نیست. مثلا اگر بیماری وبا به ایران بیاید، برایش تبعه ی ایران بودن یا نبودن فرقی نمی کند.
مقررات الهی نیز از حیث سعادت و شقاوت اخروی تابع شرایط واقعی و تکوینی اند. چنین نیست که اگر کسی مدعی شود چون نام من در دفتر اسلام – یا تشیع – ثبت شده و اسماً مسلمانم، باید امتیاز داشته باشم، لذا او پذیرفته شود. (5)
از نظر آیات قرآن کریم و نیز روایات اسلامی، این مطلب قطعی است که گناهکار، هر چند مسلمان باشد، به عذاب الهی معذب خواهد، اگر چه ایمان او سبب رستگاری نهائی و خلاصی او از دوزخ خواهد شد، ولی ممکن است نجات او پس از سالها چشیدن رنج و عذاب باشد. حساب گناهان عده ای در سکرات و سختی های مرگ تصفیه می گردد، گروهی با عذاب های قبر و عالم برزخ، جمعی دیگر در احوال و شداید روز قیامت و عده ای هم به دوزخ می افتند و سال ها در آن خواهند بود.
خلاصه سخن ....
در خصوص عقاب گناهان در قرآن کریم و روایات، آن قدر تأکید شده که قابل شمارش نیست و هیچیک از آنها مخصوص کافران یا مسلمانان غیر شیعه نیست. اگر مسلمانان و سایر اهل توحید مرتکب فسق و فجور شوند و به دستورات و برنامه های عملی خداوند خیانت کنند مستحق عذاب های طولانی در برزخ و قیامت خواهند بود.
پی نوشت ها:
1- شهید مطهری، عدل الهی، ص 307-306
2- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج9، ص 401
3- شهید مطهری، عدل الهی، ص 308-307
4- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 12، ص100
5- شهید مطهری، عدل الهی، ص 310
مریم جعفری
بخش اعتقادات تبیان
سیره ائمه اطهار علیهم السلام در زنده نگه داشتن عاشورا
در میان حوادثى كه در طول تاریخ بشریّت به وقوع پیوسته است، هیچ نهضت و حركتى به پویایى و برجستگى قیام عاشورا نیست، نهضتى كه در سرزمینى محدود، زمانى كوتاه و با فداكارى افراد معدودى رخ داد، امّا توانست الگویى عملى براى آزادمردان جهان ارائه كند و براى همیشه به عنوان «انقلاب بزرگ» بر تارك تاریخ بشر بدرخشد.
آن چه بیش از همه حادثه كربلا را پرفروغ و سازنده جلوه مىدهد، سیره ائمه اطهار علیهم السلام است در زنده نگه داشتن این حماسه زیبا و احیاى فرهنگ آن. امامان معصوم علیهم السلام علىرغم این كه در دوران امامت خویش در محدودیتهاى شدیدى به سر مىبردند و حاكمان مستبد اموى و عباسى سایه شوم خود را بر شهرهاى اسلامى گسترده بودند، ولى با اتخاذ صحیحترین تصمیمها و موضعگیرىهاى مناسب و با استفاده از مؤثرترین شیوهها توانستند از فرهنگ عاشورا و دستاوردهاى ارزشمند آن به صورت شایسته پاسدارى كنند و راه حماسه آفرینان كربلا را تداوم بخشند.
آنان این واقعه را به دید معجزه نگریستهاند و در سیره عملى خود به عنوان راهكارهاى مؤثّر و زنده براى مبارزه علیه ظلم و ستم از آن بهره جستهاند كه در این مقال به روشهاى عملى آنان جهت حفظ این نهضت از تحریفات و زنده نگه داشتن آن اشاراتى گذرا خواهیم داشت.
توصیه به سوگوارى و عزادارى
عاشورا، دهم ماه محرمالحرام است كه از دیر باز مورد توجه و احترام مردم بوده است. ولى در فرهنگ شیعه به خاطر شهادت سومین پیشواى شیعیان و اصحاب او در سرزمین كربلا،
ادامه مطلب...
هرگونه تهديد را، با استوارى و با قدرت كامل پاسخ خواهيم داد
Any threat, with the firm and will reply with full power
Toute menace, avec le cabinet et répondra à pleine puissance
Jede Bedrohung, mit der Firma und wird mit voller Kraft antworten
أي تهديد، والإرادة الصلبة والرد مع السلطة الكاملة
Ogni minaccia, con l'azienda e risponderà con piena potenza
سخنان علمدار کشور عشق :
ما اهل تجاوز به هيچ ملتى و هيچ كشورى نيستيم؛ ما هرگز اقدام به جنگ خونين نميكنيم - ملت ايران اين را به اثبات رسانده است - اما ما ملتى هستيم كه هرگونه تجاوز را، بلكه هرگونه تهديد را، با استوارى و با قدرت كامل پاسخ خواهيم داد. ما ملتى نيستيم كه بنشينيم تماشا كنيم قدرتهاى پوشالىِ مادى كه از درون كرمخورده و موريانهخوردهاند، ملت استوار و پولادين ايران را تهديد كنند. ما در مقابل تهديد، تهديد ميكنيم. هر كسى فكر تجاوز به جمهورى اسلامى ايران در مخيلهاش خطور كند، بايد خود را آمادهى دريافت سيلىهاى محكم و مشتهاى پولادين كند؛ از سوى ملت مقتدر ايران، از سوى نيروهاى مسلح؛ ارتش جمهورى اسلامى ايران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و بسيج مردمى، و پشت سر همه، ملت بزرگ ايران. و بدانند؛ هم آمريكا بداند، هم دستنشاندگانش بدانند، هم سگ نگهبانش رژيم صهيونيستى در اين منطقه بداند؛ پاسخ ملت ايران به هرگونه تعرضى، هرگونه تجاوزى، بلكه هر گونه تهديدى، پاسخى خواهد بود كه از درون، آنها را از هم خواهد پاشيد و متلاشى خواهد كرد.
خود را براى تداوم اين عزت ملى و اقتدار بينالمللى آماده نگه داريد. همه بايد آماده باشيم. همه بايد براى حفظ ارزشهاى والاى ماندگار در طول تاريخ، خود را آماده نگه دارند؛ در عرصهى علم، در عرصهى كار، در عرصهى صنعت، در عرصهى مديريت و سياست، و در نوك پيكان، براى دفاع ملى، نيروهاى مسلح؛ عرصهى رزم نظامى.
ادامه مطلب...
What America wants from Iran
آمريكا از ايران مي خواهد به تلاش خود براي به ثمر رسيدن جنبش بيداري اسلامي در منطقه خاتمه دهد، عربستان را با رژيم وابسته و فاسد آل سعود رها كند، اجازه بدهد اوپك كماكان تامين بي دردسر نياز صنايع غرب به نفت را تضمين و در برابر بي عدالتي موجود سكوت كند. آمريكا از ايران مي خواهد، حضور نظامي آمريكا در كشورهاي اسلامي را ناديده بگيرد.
آمريكا از ايران مي خواهد، مدل اقتصادي، سياسي اسلام- تمدن اسلامي- را رها كند. آمريكا از ايران مي خواهد، گريبان غرب و رژيم صهيونيستي در ماجراي فلسطين را رها كند و اجازه بدهد رژيم نامشروع تل آويو به زندگي ادامه دهد. آمريكا از ايران مي خواهد تلاش براي روي كار آمدن نظام هايي همگرا با اسلام و ايران در مصر، تونس، ليبي و يمن نداشته باشد و اجازه دهد انقلاب هاي مردمي به نفع غرب و غرب گراها مصادره شوند.
در يك كلام ايران از خير بزرگترين فرصت تاريخي براي جهان اسلام و ملت هاي مسلمان و محرومان دنيا بگذرد و منافع ملي و ديني خود را قرباني منافع دشمنان خود كند. طبيعي است كه ايران اين ها را قابل معامله نداند و به آن تمكين نكند. آمريكا مي داند كه اگر از بعد نظامي سر به سر ايران بگذارد و حتي اگر به آن ضربه اي هم بزند كار آمريكا و دوستانش در منطقه سخت تر مي شود چرا كه در اين صورت راه براي حركت ايران هموارتر مي گردد
آيا دولت اسرائيل توانسته از پس مشکلات داخلي خود برآيد، بحث اشغال و اشغال گري را پايان دهد و از امنيت مرزهايش مطمئن شود که حالا به فکر جنگ تازه افتاده است؟ آيا جبهه داخلي خود را براي انجام چنين کاري آماده کرده است؟ آيا اسرائيل آمادگي دارد با حوادثي به مراتب شديدتر و سخت تر که احتمالا از زمان تأسيس در سال ۱۹۴۸ تا کنون سابقه نداشته است مقابله کند؟
واقعيت اين است که غربيان در باتلاق سياسي و اقتصادي بسيار گودي افتادهاند. فروپاشي اقتصادي و تلنبارشدن آمار بيکاري و بينتيجهبودن اقدامات و تصميمات سران اروپا و امريکا براي فائقآمدن بر اين معضلات و قوزبالاقوزشدن اعتراضات گسترده مردمان در آن کشورها از يکطرف و هراس مضاعف غربيان از شکلگيري «جمهوري اسلامي»هاي ديگر در منطقه از طرف ديگر، انگيزههاي پنهان و حقيقي تهديدات کنوني است. آنان بهاجبار با انقلابهاي مردمي منطقه همراه شدند و چارهاي جز اين نداشتند. اما آنچه از آن ميترسيدند، در تونس اتفاق افتاد. در انتخاباتي کاملاً آزاد، اسلامگرايان به پيروزي رسيدند. بيشک در همين وضعيت، اين روند در کشورهاي مصر، ليبي، يمن، بحرين و سوريه هم اتفاق خواهد افتاد؛ پس بايد دست به کار شد. غرب به اين نتيجه رسيده که ايران را ذليلانه به پاي ميز مذاکره بکشاند يا با جنگ آنرا ويران کند. بنابراين آنان براي دستيابي به ثروتهاي کشورها، بهويژه نفت در پي دستاويزهايي بودهاند.
نبايد به ريسمان پوسيده و شانههاي کشورهايي نظير چين و روسيه تکيه کرد. هرگاه ميشنويم که اين دو کشور با حمله به فلان کشور مخالفت کردهاند، حالمان بههم ميخورد. با حمله به عراق، ليبي و... هم ساز مخالف زدند؛ اما در مرحله عمل، با طبل امريکا و غربيان رقصيدند. اينان در ابتدا غرشي ميکنند؛ اما با دنداننشاندادن شير، درخود کز ميکنند. در اطراف ما کشورهايي هستند که دلشان براي حمله به ايران لهله ميزند. بر زبان چيزي ميرانند و در دل آرزوي ديگري دارند. آرزوي کشورهايي نظير ترکيه و برادران عرب ماست که سر به تن ايران نباشد. در رابطه امريکا با کشورمان موش ميدوانند و....
Forget America Tabas incident
America can not do anything
ما آدم ها با اين همه ادعا و غرور ( تازه اگر مالك تمام كره زمين باشيم )
جايگاهمان دركجاي اين هستي لايتناهي مي با شد ؟
ما يملك بشر در اين كره خاكي ( كه در كهكشان ها رقمي نيست ) ، چه قدر است ؟
پس اين همه غرور چرا ؟؟؟...
دانستنی هایی در باره ی منظومه شمسی
یک جمبوجت پس از تقریبا ۱۷ سال میتواند به خورشید برسد.
در راه شیری تقریبا ۱۰۰۰ میلیارد ستاره وجود دارد یعنی برای هر فرد ساکن در کره زمین حدود ۲۰۰ ستاره!
قطر خورشید تقریبا ۴/۱ میلیون کیلوکتر است(۱۳۹۰۰۰۰ کیلومتر) یعنی ۱۰۹ برابر قطر زمین!
خورشید در هر ثانیه حدود ۴ میلیون تن وزن کم میکند!
خورشید در اواخر عمرش بیش از صد برابر اندازه ی فعلی خود می شود و به صورت یک غول قرمز در می آید.
دمای مرکز خورشید ۰۰۰/۰۰۰/۱۵درجه کلوین(۲۰٬۰۰۰٬۰۰۰ درجه سانتی گراد) است.
اگر همه سیارات در هم فشرده شوند تنها یک شش صدم درون خورشید را اشغال میکنند!!
حیف نون به مناسبت سال نو در خونش رو رنگ میزنه، بچه هاش گم میشن!!
حیف نون یکی رو تو خیابون می بینه میگه ببخشید آقا من شما رو تو دبی ندیدم؟ طرف میگه نه آقا من اصلا دبی نرفتم تو عمرم. حیف نون میگه چه جالب اتفاقا من هم تا حالا دبی نرفتم. حتما دو نفر دیگه بودن!!!
از حیف نون می پرسن تو میدونی چرا غواص ها به پشت می پرن توی آب؟ میگه به این خاطر که اگر به جلو بپرن میفتن توی قایق!
(بخندید که دنیا ارزش غم نداره)
Strong dependence on the United Nations to America
آمانو مزدور شده
Amano has valet America
پایگاه 'ایران هستهای' در آستانه ارائه گزارش جدید آمانو درباره برنامه هستهای ایران نوشت؛ شنیدهها حاکی از آن است که جنبش عدم تعهد امروز به درخواست ایران در وین جلسه اضطراری تشکیل داده و در آن متن بیانیهای شدیداللحن علیه آمانو را نهایی کرده است
سخنگوی وزارت خارجه چین در آستانه انتشار گزارش آمانو: چین قویا با استفاده از زور برای حل موضوع هستهای ایران مخالف است/ بهترین گزینه برای حل موضوع هستهای ایران گفتگو و رایزنی است
پایگاه ویکی لیکس با افشای اسنادی مبنی بر 'رابطه نزدیک و دوستانه' آمریکا با یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نوشت؛ دیپلماتهای آمریکایی پس از انتخاب آمانو گفتند وی مدیرکلی برای همه کشورهاست، اما همگام با آمریکا عمل میکند
مهدی محمدی، کارشناس مسائل هستهای: جایگاه آمانو پس از ارائه گزارش سیاسی خود درباره برنامه هستهای ایران، به شدت افت خواهد کرد/ پس از این، همکاری کشورهای عضو با آژانس کاهش مییابد
روزنامه صهیونیستی 'معاریو': کابینه نتانیاهو تلاشهای فشردهای را برای در هم شکستن مقاومت روسیه و چین و ترغیب آمانو، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به انتشار یک گزارش 'به شدت منفی' علیه ایران آغاز کرده است
روزنامه فرانسوی 'لیبراسیون' نوشت؛ اطلاعات جدید درباره برنامه هستهای ایران که برخی منابع گفتهاند آمانو آن را ماه نوامبر منتشر میکند، توسط آمریکا تامین شده است
یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گفتگو با روزنامه سعودی 'دارالحیات': ایران باید با آژانس همکاری کند و قطعنامههای بینالمللی را محترم بشمارد .
طنز / منچستر منچستر ما داريم می آئيم! + کاریکاتور
Manchester Vtlavyv come Madarym
سه نسل: ناقلا! اين ديپلماتيك است كه تو داري؟! آدم با سم اسب، جواب اعتراضات ملتش را ميدهد؟! اسب براي كار كشاورزي است يا مركب پليس ضد شورش؟! آيا پليس ضد شورش، كشاورزي ميكند؟! اين كار است كه تو ميكني؟!
حسين قدياني روزنامهنگار و طنزنويس كشورمان درباره قيام گسترده محرومين در انگليس و سركوب وحشيانه مردم اين كشور توسط پليس كه به دستور ديويد كامرون نخست وزير صورت ميگيرد، مطلب طنزي به رشته تحرير درآورده و براي سایت خبری ارسال كرده است كه در ذيل ميخوانيد:
سلام ديويد كامرون! خوبي؟ تو ديويد هستي؟ تو كامروني؟ تو سحرخيز، آدم ميكشي تا كامروا باشي؟! فتنه را نميتواني جمع كني، بگو ما گردانهاي عاشورا و الزهرا را بفرستيم جزيره. تعارف ميكنيها! ظرف ۳ سوت، فتنه و راس فتنه و كاخ سلطنتي را با هم جمع ميكنيم تا مردم انگليس از دست شما يك نفس راحت بكشند.
ناقلا! اين ديپلماتيك است كه تو داري؟! آدم با سم اسب، جواب اعتراضات ملتش را ميدهد؟! اسب براي كار كشاورزي است يا مركب پليس ضد شورش؟! آيا پليس ضد شورش، كشاورزي ميكند؟! اين كار است كه تو ميكني؟! تو همان ديويدي هستي كه من از تو سراغ داشتم؟! بكام هم مثل تو ديويد است؟! تو در كامرون به دنيا آمدي؟! تو جنايتكاري؟! آدم ميكشي تو؟! قصابي راه انداختهاي؟! آدميت نداري؟!
ببين من رو! اگر هر ۳۹ روز يك بار حالي از مردم كشورت بگيري، وقتي كه پليس انگليس، كشتشان، لااقل به مراسم شب چهلشان ميرسي! مردم را ول كردهاي به امان خدا، همچين ميشود ديگر! تو ميزبان المپيكي؟! تو تدابير امنيتي بلدي؟! چطور باتوم ملت هميشه در صحنه ما باتوم است، اما باتوم پليس انگليس، باتوم نيست؟! چطور بيبيسي فارسي بلد است به باتوم من گير بدهد، اما بيبيسي انگليسي بلد نيست به باتوم برقي پليس انگليس گير بدهد؟!
باتوم، باتومه ديگه! چطور ما مي زنيم، ميشويم لباس شخصي، اما شما ميزنين، درد نداره؟! به اين مي گويند ديپلماتيك؟! تو خجالت نميكشي اقدام پليس انگليس در كشتن جوانان انگليس را "شجاعانه " توصيف ميكني؟! شجاعت به اين چيزهاست، يا بر سر نفس خود اميري، مردي؟!
اين توصيف است كه تو مي كني؟! اين، همه آن ديپلماتيكي است كه ميگفتي؟! اين بود ديپلماتيكت؟! اگر مردي بيا با گردانهاي عاشورا و الزهرا بجنگ! اگر مردي، به جاي جزيره، بيا اين يكي جزيره! بيا "جزيره مجنون "، تا حاليات كنيم ديپلماتيك كيلويي چند است! تو چي كار داري به دانشجويان انگليس؟! تو خودت ناموس نداري؟! مظلومگير آوردهاي مردم كشورترا؟! باهاشان ديالوگ كن! آدم اند خب! بيسلاحاند چون كه؟!
چون كه در برابر گلولههاي پليس انگليس، هيچچي ندارند از خودشان دفاع كنند، تو بايد اين ننه مردهها را بفرستي آن دنيا؟! بيايم با خانواده كشته شدگان جزيره مصاحبه كنم؟! پته پليس انگليس را بريزم روي آب؟! تو آدمي؟! تو نخست وزير انگليسي؟! انگليس، كشور است يا جزيره آدم كشها؟!
آن از ۲۸ مرداد، اين هم از ۱۸ مرداد! عليه ما كودتا كردي، خب ما نفت داشتيم؛ مردم انگليس چي دارند؟! به جاي آدم كشتن، اقتصادتان را هدفمندي كن! فاصله دهكها را كم كن! مسكن مهر بساز! حال نداري بري سر كار، دور كاري كن! آدم كشتن هم شد كار؟! يكي به سياستهاي آدم اعتراض دارد، بايد كشته شود؟!
آزادي مخالف را از جمهوري اسلامي ياد بگير كه سران فتنهاش براي حضور در انتخابات، پيش شرط هم ميگذارند!!! آدم باش خب. آلت الرياسه، سعه الصدر. به هر حال مردم انگليس، همينها هستند ديگر. اينها را كه جمهوري اسلامي با اتوبوس به جزيره نياورده! اتوبوس مگر از آب رد ميشود؟! آيا جمهوري اسلامي به دانشجويان معترض انگليسي سانديس داده؟! ساديسم داري تو؟! فتنه را ميخواهي جمع كني، بايد بصيرت داشته باشي.
با سم اسب كه نميشود. آهان! بيبيسي گفته: اين چند نفري كه كشته شدهاند، توسط معترضين كشته شدهاند!! مثل سگ داريد دروغ ميگوييد. جزيره را كلاً كردهاي گوآنتنامو ديگه! اين را بگو! آن هنگام كه در بيرمنگام، مردم كشورت را لت و پار ميكردي، اين را بگو! وقتي كه در منچستر، تر زدي به كرامت انساني، و آدم كشتي، اين را بگو! زماني كه در ليورپول از تفنگ ۲ لول، تير شليك ميكردي، اين را بگو!
تو در لندن، عمدن(!) آدم كشتي، بعد ميگويي كه اغتشاشات انگليس، توسط معمر قذافي هدايت شده! داري تشويش ميكني اذهان عمومي را! آدم نمي شوي! آخر سرهنگ قذافي اگر اهل هدايت بود، اول خودش را هدايت ميكرد! اين بدبخت، خودشگير است! اگر ميتوانست اغتشاشات جزيره را هدايت كند، اول ناآراميهاي مصراته را كنترل ميكرد! تو كه ميگويي اين آشوبطلبان، مردم انگليس نيستند، پس مردم انگليس كجا هستند؟! چطور وقتي مردم انگليس براي ديدن عروس سلطنتي، جلوي كاخ باكينگهام جمع ميشوند؛ آن زمان، مردم انگليساند، اما وقتي به سياستهاي رژيم تا بن دندان سلطنتي، اعتراض ميكنند، ميشوند آشوبطلب؟!
چطور وقتي براي ديدن آرايش عروس سلطنتي، جمع ميشوند، تجمع بيش از ۵ نفر اشكال ندارد، اما الان تجمع بيش از ۵ نفر غيرقانوني است؟! اين طوري آدم حكومتداري ميكند؟! تو حكومت داري بلدي كه آدم ميكشي؟! تو جنايتكار جنگي هستي؟! اين چيزها را در بالكن كاخ سلطنتي، ازقصاب بالكان ياد گرفتهاي؟! كوچه اين حرفها را به تو ياد داده؟! رفتي كوچه باز، كه به مردم كشور خودت اهانت ميكني؟! پيامكها را قطع ميكني؟! آدمي تو؟!
بني آدم تو، اعضاي يك پيكر است؟! تو كز محنت ديگران بيغمي، چه فرقي ميكني با ميلوشويچ؟! حالا نخواستيم در آفرينش ز يك گوهر باشي! فقط آدم باش! قصاب نباش! قصاب بالكان كم بود؛ قصاب بالكن سلطنتي هم به آن اضافه شد! تو ميداني در انگليس يك كيلو گوشت، كيلويي چند است؟! خوب است گردان عاشورا را بفرستم جزيره؟! خوب گوش كن: "منچستر، منچستر! ما داريم ميآييم... "!
"عید قربان" روزی كه انسان از خداوند نمره قبولی گرفت
عید قربان، موسم شادی و روز قبولی در جشن بندگی، كشته شدن در پای محبوب و قربانی كردن خود، آری موسم عید است.
عید قربان پاكترین عیدهاست، عید سرسپردگی و بندگی و عید نزدیك شدن دلهایی كه به قرب الهی رسیدهاند. عید قربان برآمدن روزی نو و انسانی نو است.
"عید قربان" از اعیادی است كه در میان مسلمانان از احترام و ارج ویژهای برخوردار بوده و یادآور بزرگترین امتحان الهی است كه حضرت ابراهیم (علیه السلام) آن را با موفقیت پشت سر گذاشت و به مقام امامت رسید.
عید قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا(سرزمین آرزوها، رسیدن به عشق) فرا میرسد، عید رهایی از تعلقات و رهایی از هرآنچه، غیرخدایی است.
در این روز، حج گزار اسماعیل وجودش را، یعنی هر آنچه بدان دلبستگی دنیوی پیدا كرده، قربانی میكند تا سبكبال شود.
ای مسلمان حج گزار! وای كسی كه در شكوهمندترین آیین دینی از زخارف دنیا دور و به او نزدیك شدی، ایام حج را نشانهای از پاكیزگی، رهایی، آزادگی، آگاهی و معنویت بدان.
بدان كه زمین، سراسر حجی است كه تو در آنی و باید با سادگی، وقوف در جهان درون و بیرون و قربانی كردن همه آرزوهای پوچ دنیوی، خود را برای سفر بزرگ آماده كنی و انسان مسافر چند روزه كاروان زندگی است.
انتخاب كن، كدامین را انتخاب میكنی؟ خدا را یا خود را؟ سود را یا ارزش را؟ پیوند را یا رهایی را؟ لذت را یا مسئولیت را؟
آنچه تو را در راه ایمان ضعیف میكند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" میخواند، آنچه تو را، در راه "مسئولیت" به تردید میافكند، آنچه تو را به خود بسته و نگاه داشته است، آنچه دلبستگیاش نمیگذارد تا "پیام" را بشنوی و حقیقت را اعتراف كنی، آنچه ترا به توجیه و تاویلهای مصلحت جویانه میكشاند.
ای ابراهیم!،ای قهرمان پیروز پرشكوهترین نبرد تاریخ، مپندار كه در پایان یك قرن رسالت خدایی، به پایان رسیدهای، میان انسان و خدا فاصلهای نیست اما راه انسان تا خدا، به فاصله ابدیت و لایتناهی است.
اكنون ابراهیم است كه در پایان راه دراز رسالت، بر سر "دو راهی" قرار گرفته و سراپای وجودش فریاد میكشد: اسماعیل و حق فرمان میدهد: ذبح! باید انتخاب كند!
ابلیس،هوشیاری و منطق و مهارت بیشتری درفریب ابراهیم باید بهكار بندد ، از نوع "میوه ممنوعهای" كه به خورد "آدم" داد.
ابلیس در دلش "مهر فرزند" را برمیافروزد و در عقلش "دلیل منطقی" می دهد كه "از انجام فرمان خودداری كن و اسماعیل را نگه دار!
و ابراهیم، هرگاه كه به پیام میاندیشد، جز به تسلیم نمیاندیشد و دیگر اندكی تردید ندارد، پیام، پیام خداوند است و ابراهیم، در برابر او، تسلیم محض! و او در قله بلند شرف و سراپا فخر و فضیلت قرار گرفته است.
معنایی كه عارفان از عید به ما آموختهاند، جان باختن و قربانی كردن جان خویش در پای معشوق است و نماد ظاهری آن ایام حج و عید قربان است.
كشته شدن درپای محبوب و قربانی كردن خود مهمترین تعریفی است كه مولوی از عید به ما میدهد.
قربانی كردن اشاره به كشتن نفس امارهاست و مرد خداشناس باشمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را مقتول میسازد و خانه دل را از لوث نفس پاك گردانیده و آن را در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی میكند.
بنابراین هدف اصلی در مساله قربانی، رسیدن به مقام عالی تقواست.
قرآن دراین زمینه میفرماید:این قربانیان كه زائران خانه خدا به هنگام توقف در منا ذبح میكنند، گوشت یا خون آنها به خدا نمیرسد، بلكه هدف از قربانی كردن، شكوفا شدن روح ایثار و نشان دادن میزان عشق و قرب به خدا و تقواست.
عید قربان، جشن رهایی از اسارت نفس و شكوفایی ایمان و یقین بر همه ابراهیمیان مبارك باد.
"سلام بر ابراهیم(علیه السلام)، سلام بر محمد(صلی الله علیه وآله) و سلام بر همه بندگان صالح خداوند."
گروه دین تبیان
واسطههای دوستی دختر و پسر
مثل معروفی هست برای رسانهها که میگوید که رسانه به عنوان ابزار میتواند مثل یک چاقو باشد که هم بتوان با ان میوه پوست کند و هم آدم کشت! اما این موجودیت تکنیک حاکم بر فضای رسانه هاکه مولد امپریالیسم غربی است باعث شده است بیشتر بتوان با رسانه آدم کشت یعنی رسانه از یک ابزار صرف بودن در آمده است و این هم حاصل سلطه غرب و گرفتاری فکری و رفتاری ما زیر چتر این سلطه است.
این مهم هم شامل رسانههای داخلی ما میشود که درگیر تساهل و تسامح و تکثرگرایی در اتاق فکرهای خود شدهاند و به هر قیمت میخواهند مخاطب جذب کنند تا رقابتی کرده باشند با رسانههای جهانی و هم شامل درگیری مخاطبان با رسانههای بینالمللی است امروزه در دهکده جهانی کمتر میتوان مخاطبان را به رسانههای داخلی مشغول کرد و مخاطب نه تنها با رسانههای ما بلکه در مواجه با رسانههایی با زبانهای گوناگون و در تحت فرهنگ واحد جهانی قرار دارد و چون فقط به چه فکر کردن نه چگونه فکر کردن توسط ما، به او دیکته شده است این مصیبتی است که ما را فرا گرفته و معادله پیچیدهای است که امروز در امور فرهنگی و اجتماعی درگیر آن هستیم.
آسیبهای اجتماعی و فرهنگی ما با زیست رسانهای انسان امروز و فرهنگ پذیری بالای او از این رسانهها ارتباط مستقیم دارد و در کنار همه عوامل به خصوص عوامل تربیتی چون خانواده، نهاد آموزشی و رسانه؛ این رسانه است که نقش پررنگ و به سزایی در به وجود آمدن و شیوع چنین آسیبهایی در جامعه دارد.از جمله این آسیبها روابط غیر منطقی و نامشروع میان دختر و پسر است.
در پیدایش و گسترش این آسیب نیز شاید بتوان نقش اول سناریوی آن را به رسانه داد و اینجا تنها پای شبکههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی گیر نیست بلکه همگام انان میتوان نقش سینما، تلویزیون و شبکه پخش خانگی داخلی را مشاهده کرد. در ادامه به بررسی نقش وضعیت هر رسانه به طور جداگانه در این رابطه میپردازیم.
شبکههای ماهوارهای
ماهواره با اینکه یک رسانه ممنوع در کشور ما است اما طبق آمارها اکنون حدود 64 درصد از ایرانیان تماشاگر این رسانه هستند.
رسانهای به دلیل استفاده از صوت و تصویر و جلوههای بصری به طور همزمان در تأثیر در مخاطب نقش پر اهمیتی دارد و به گفته جان.اف.کندی هدف امریکا از دستیابی به فناوری ماهوارهای «کنترل» است. در واقع ماهواره در عین تنوع و تعدد شبکهها شما را در دهکده جهانی با فرهنگ واحدی مورد کنترل قرار میدهد و یکسان سازی فرهنگی مطابق با اصول امپریالیسم را در برنامه دارد.
حال مخاطب ایرانی که ورای استفاده معقول و برای رهایی از رنج عمل ضعیف رسانه ملی( به قول خود این افراد) به سراغ این رسانه رفته است با شبکههایی رو به رو خواهد شد که برای سرگرمی او مرداک صهیونیست و سایر شرکای غربیاش تهیه کردهاند شبکههایی چون فارسی وان، زمزمه، من و تو ، بی بی سی، ام بی سی پرشیا، پی ام سی، ایران میوزیک و......
یک جنگ نرم برای تغییر سبک زندگی این افراد و کنترل اذهان آنها که بعضاً موفق هم عمل میکند حتی کسانی که با آگاهی به سراغ این شبکهها میروند از تأثیر مبرا نخواهند بود هر چند تأثیر وضعی و ناخودآگاه .
رسانههایی که فراتر از یک رابطه ساده بین نامحرم را برای دختر و پسرها فرهنگ سازی میکنند به آنها بی قیدی، دوستیهای بی ضابطه، لذت گرایی و..... حتی خیانت را آموزش میدهند.
این رسانه "تلویزیون" باید علاوه بر اینکه نقطه شروعی برای فرهنگ سازی دینی در کشور باشد اثرات رسانههای دیگر از جمله شبکههای ماهوارهای را نیز دفع کند اما آنچه که این روزها نسبت به گذشته در قاب جادویی آن نظاره گر هستیم پارادوکس ترویج حجاب و عفاف در برنامههای گفتگو محور مذهبی و تخریب آن در مجموعههای تلویزیونی است
تأثیر پذیری جوانان از این کانالها را از سبک جدید زندگی و رفتار و گفتار آنها میتوان به وضوح مشاهده کرد از نمونهای بارز آن مدگرایی است که از شبکههای مد و بازیگران فیلمهای شبکههای خارجی در سطح خیابانهای شهر میبینیم.
رسانه ملی
تأثیر گذارترین رسانه در داخل کشور که بالاترین مخاطب را نیز دارا هست سیمای جمهوری اسلامی میباشد. این رسانه "تلویزیون" باید علاوه بر اینکه نقطه شروعی برای فرهنگ سازی دینی در کشور باشد اثرات رسانههای دیگر از جمله شبکههای ماهوارهای را نیز دفع کند اما آنچه که این روزها نسبت به گذشته در قاب جادویی آن نظاره گر هستیم پارادوکس ترویج حجاب و عفاف در برنامههای گفتگو محور مذهبی و تخریب آن در مجموعههای تلویزیونی است.
فرهنگ سازی که توسط این رسانه میتواند انجام پذیرد با هیچ رسانه دیگر قابل مقایسه نیست و این نیازمند دو مورد تعهد و تخصص است اما هر دو پای رسانه دینی در این راه لنگ میزند و سنگهایی از جمله سلیقه گرایی، کمیت و مصلحت اندیشی هم در سر این راه قرار میگیرد.
البته پیدایش این آسیبها در رسانه تدریجی است اما رسانه ملی این روزها و شاید به طور عمده بعد از پخش دو سریال به کجا چنین شتابان و شمسالعماره رویکرد خاص در شکستن خطوط قرمز چهارچوب روابط بین نامحرمان،عفاف در رفتار، آرایش بانوان و سبک پوششی آنها به خود گرفت که اکنون بیش از پیش ادامه دارد.
مخاطب این رسانه در برنامههای چون "استوا" انباشته از افکار مثبت در این با ره میشود و بعد باید مثلاً در برنامهای چون مجموعه 5کیلومتر تا بهشت این الگو برایش نهادینه شود اما آنچه که مشاهده میکند رابطه صمیمی دو دختر و پسر در قالب روح است رابطهای که با چهار چوب آغاز میشود و بدون آن پایان مییابد و حال قضاوت با شماست که نوجوان و جوان ما از کدام از این دو برنامه بیشتر تأثیر میگیرد از پیام رسانی مستقیم برنامهای جدی و سنگین چون استوا یا پیام رسانی غیرمستقیم این سریال؟ و حال باتوجه به شرایط سنی و محیطهای اجتماعی با این تناقض چه خواهد کرد؟
نوع اجرای مجریان زن رادیو و تعامل انان با مجریان مرد در برنامهها خود فرهنگ ساز رفتار و روابط بدون چهارچوب و عفاف است موردی که اکنون شاید بر اثر عادت زیاد به چشم برخی از افراد نیاید ولی در ابتدا واکنشهای بیشتری را بر میانگیخت.
یا نوجوانی که رابطه گاهی صمیمانه و خنده و شوخیهای خارج از عرف دو مجری را در برخی برنامهها با هم میبیند و ما انتظار داریم که این حدیث ازامیرالمومنین(ع) نیز برایش نهادینه شود که میفرمایند" اختلاط و گفتگو مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد و دلها را منحرف میسازد."
از اینکه بگذریم چه انتظاری میرود از دختری که با لباسهای رنگی (جلب توجه کننده) و با آرایش در جامعه ظاهر میشود اینطور نباشد در حالی که مدام اینچنین بانوانی در صدا و سیما برایش در حال به نمایش درآمدن هستند، ان هم گاهی با این استدلال که بتوان حجاب اسلامی را در مدها و رنگهای متنوع و مختلف برای جوانان الگو سازی کرد!
در کنار همه این عوامل پخش فیلمهای سینمایی که خطوط قرمز پر رنگی نسبت به رسانه ملی دارند به این فرهنگ سازی امروزی1 کمک خواهد کرد.
سینما
رسانهای تصویری دیگر که امروزه بیشترین درصد عبور از خط قرمزها را دارد. جهت فرهنگ سازی پیرامون اینکه چگونه با فرهنگ مدرن خو بگیرند و مطابق آن بتوانند با نامحرم رابطه خارج از عرف و شرع داشته باشند، برای جوانان ما این رسانه به تنهایی کفایت میکند. و شاید بتوان اظهار داشت به صورت کلی هیچ فرهنگ سازی برای رابطه چهارچوب مدار با نامحرم و نحوه اسلامی پوشش و در یک کلام ارائه سبک زندگی دینی در این رابطه در فیلمهای سینمایی دیده نمیشود.
این جریان از زمان اصلاحات بر سینماهای کشور رویکرد خاص خود را آغاز کرد و اکنون نیز به راحتی به روند خود ادامه میدهد و چه بسا بدتر هم شده است. این نوع هنجار شکنیها را ما حتی در فیلمهایی چون اخراجیها مشاهده میکنیم
شبکه پخش خانگی نیز در کنار سینما و رسانه ملی به این مهم! مبادرت میورزد و گفتاری مجدد درباره آن تکرار مکررات است.
رادیو
مکمل دیگر رسانهها در پازل فرهنگ سازی رادیو است، رادیویی که به دلیل سهل الوصول بودن، استفاده همزمان از آن در کنار سایر کارهای روزانه و نوع استفاده کنندگان ان دارای اهمیت مخصوص بوده است این رسانه تنها از یک جهت به این آسیب کمک شایانی میکند و ان عدم عفاف کلامی و بعضاً رفتاری میان جوانان است که اتفاقاً بیشترین نمونه این هنجار شکنیها را در رادیو جوان شاهد هستیم. آیا میتوان توقع داشت که جوانی که مدام در برابر موجهای رادیو شوخیهای کلامی مجریان را با هم میشنود، خود این مورد را در رابطه با نامحرم رعایت کند.
نوع اجرای مجریان زن رادیو و تعامل انان با مجریان مرد در برنامهها خود فرهنگ ساز رفتار و روابط بدون چهارچوب و عفاف است موردی که اکنون شاید بر اثر عادت زیاد به چشم برخی از افراد نیاید ولی در ابتدا واکنشهای بیشتری را بر میانگیخت. مجریان رادیو زن رادیو باید در نحوه اجرا و رفتار کلامی شان در برنامهها به این گفتار تمسک جویند که کاری نکنند که باعث جلب توجه، تحریک نامحرم شود اما....
اینترنت
اما فضای مجازی، این رسانه در هر دو "عرصه وب1 و وب2 " میتواند به این آسیبها دامن بزند. مخاطب اینترنت چون مخاطب ماهواره است که در دنیایی ورای مرزهای کشور وارد میشود و در عرصه تهاجمات فرهنگی بسیاری قرار خواهد گرفت. در عرصه محتوایی با شبهات و سایتهای غیر اخلاقی بسیاری روبه رو خواهد شد که رابطههای خارج از چهارچوب را برای او زمینه سازی میکند.
و در عرصه وب 2 چون شبکههای اجتماعی و چت و کلوب ها وارد چنین بستری میشود. راهی که در آن با توجیه ناشناس بودن و یا حتی نوشتاری بودن رابطه و بعضاً افلاین بودن؛ به راحتی افراد با نامحرم رابطه برقرار میکنند و تحت تأثیر فرهنگ حاکم از قید چهارچوبهای رفتاری و رعایت عفاف خارج میشوند.
نتیجه:
باید توجه کرد رسانهها فراتر از آنکه به صورت منفرد بر رفتار و سبک زندگی فرد اثر بگذارند به صورت یک سیستم و پازلی در کنار هم فرد را در اتمسفر فرهنگی خود قرار داده و بر زیست اجتماعی او اثر میگذارند. به عنوان مثال فردی که به وسیله ماهواره رابطه بدون چهارچوب برایش فرهنگ سازی میشود و در رسانه ملی و سینما نه تنها انتی تزی برایش وجود ندارد بلکه تزهای دیگری در به صورت بومی! پیش روی خود میبیند دیگر نمیتواند در اینترنت درگیر فرهنگ واحد جهانی در این زمینه حریمها را رعایت کند.
و این همه ناشی از تکنیک زدگی ما از فرهنگ حاکم بر رسانهها میباشد و عدم برنامه ریزی و مهندسی پیام برای رواج سبک زندگی دینی و کمی گرایی و مصلحت اندیشی در سطح مدیران و اتاق فکرها است. رسانه ما به عنوان قطب فرهنگ ساز و تأثیر گذار بر زندگی اجتماعی افراد، امروزه مدام در حال ایجاد فضای متفاوت و یا درگیر انحراف شده از اصول اسلامی ماست و خود به جای رفع آسیبها بدان دامن میزند و واسطهای است برای ایجاد این ایرادات و باید زودتر برای خود چارهای بیاندیشید که شرایط دهکده جهانی و سلطه رسانهای هم کار را برای او سختتر میکند.
عطاء الله باباپور
بخش ارتباطات تبیان
سیزده آبان 1358 - تهران
Thirteen months in Iran, what is it
سیزده آبان 1390 - تهران
Thirteen months in Iran, what is it
Persian date Aban 13 slap Iran to America
حرکت به سوی ذخایر نفتی Towards oil
مـــحمـــد بــن عــلی الــبا قــر
He is a scholar
خشکی ام رفت و وصل دریا شد
سردی ام رفت و فصل گرما شد
فارغم از خودم خدا را شکر
آسمانی شدم خدا را شکر
آمدی و دلم نجات گرفت
باز هم مرده ای حیات گرفت
ای حیات مجدّد دنیا
دومین یا محمّد دنیا
یا من ارجوی آستان لبم
پنجمین رکعت نماز شبم
ای که تنها خدا شناخت تو را
مثل بیت الحرام ساخت تو را
قافیه های بیت ما تنگ ست
در مقامت کُمیت هم لنگ ست
ای نسیم پُر از بهار حسین
حسنی زاده ی تبار حسین
قبله ی مردم مدینه تویی
حَسَن دوم مدینه تویی
ای ظهور پیمبر اکرم
حاصل وصلت دعا و کرم
مادرت دختر کریم خدا
پدرت حضرت کلیم خدا
وسط هفته ها برای منی
التماس سه شنبه های منی
سر شب فکر نور تو بودم
فکر شب های طور تو بودم
خواب سجاده ی تو را دیدم
صبح دیدم کنار خورشیدم
ای نماز پر از قنوت حسن
حاصل چلّه ی سکوت حسن
تو تولّای دفترم هستی
قسم نون والقلم هستی
تکیه بر بال جبرئیل زدی
مزرعه داشتی و بیل زدی
بهترین میوه ی تو ایمان بود
گندم کال تو پر از نان بود
بی تو این حوزه ها کمال نداشت
میوه ای غیر سیب کال نداشت
وقت آن ست اجتهاد کنی
بی سواد مرا سواد کنی
وقت آن ست منبری بزنی
حرف، یک حرف بهتری بزنی
عِلم را باز هم شکاف دهی
در کلاست مرا طواف دهی
اگر علم تو را حساب کنند
زندگی تو را کتاب کنند
علم و اخلاق می شود با هم
آدمی می کند بنی آدم
پر جبریل زیر پای تو بود
گردن آویز بچه های تو بود
میوه ی بهتر از رطب سیب ست
باعث التیام تب سیب ست
فاطمه سیب جنت الاعلاست
پس شفای تب تو یا زهراست
چه کسی گفته بی مزاری تو
یا چراغ حرم نداری تو
قبر تو بارگاه توحیدست
شمع بالاسر تو خورشیدست
چه کسی گفته سایبانت نیست
صحن در صحن آسمانت نیست
عرش که آسمان نمی خواهد
نور که سایبان نمی خواهد
تو خودت سایبان دنیایی
بهترین آسمان دنیایی
مردی از خانواده ی خورشید
امتداد غم امام شهید
انعکاس صدای عاشوراست
روضه های غروب های مناست
مرد سجّاده، مرد نافله ها
مرد شب زنده دار قافله ها
مردی از جنس آیه ی تطهیر
خستگی های بردن زنجیر
هم سفر با ستاره ی غم هاست
«کربلا زاده» ی محرّم هاست
هم نژاد امام بی کفنان
دومین مرد کاروان زنان
راه طی کرده ی بیابان ها
قدم زخمی مغیلان ها
یاد خون طپنده ی گودال
خنده های زننده ی گودال
زخم بال و پر کبوترها
پا به پای اسارت سرها
بغض غمگین عصر عاشورا
گریه ی پشت پای معجرها
غیرت دست بسته محمل
شاهد التماس دخترها
کوچه کوچه؛ گذر گذر، همه جا
هم رکاب صدای حنجرها
برگ سبزی است با نشانه ی سرخ
کودک زیر تازیانه ی سرخ
طفل رفته، خمیده برگشته
باغ گل رفته چیده برگشته
آفتابم کمی غروب شده ست
گل یاس بنفشه کوب شده ست
آشنای صدای سلسله هاست
سوزش ناگهان آبله هاست
او که آیینه ی محرّم بود
گریه هایش به رنگ ماتم بود
از ستاره گرفته تا شبنم
از بنفشه گرفته تا مریم
همه محو صدای او هستند
پای مرثیه های او هستند
شاعر: علی اکبر لطیفیان
Noam Chomsky
نوآم چامسکی، نظریهپرداز آمریکایی در گفتگو با شبکه رادیو - تلویزیون 'اسبیاس' استرالیا: مواضع آمریکا در قبال اسرائیل به موضوعی برای 'تمسخر' این کشور در دنیا تبدیل شده است
وی در پاسخ سوال مجری شبکه درباره تاثیر احتمالی وتوی طرح تشکیل کشور مستقل توسط آمریکا در شورای امنیت گفت: آمریکا این طرح را وتو میکند و تاثیر منفی بر جهان عرب خواهد داشت.
تصویب این طرح در مجمع عمومی سازمان ملل بستگی به واکنش اروپا دارد. اغلب کشورهای جهان از این طرح حمایت میکند و بسیار بیشتر از تشکیل کوزوو از حمایت جهانی برخوردار است.
مساله این است که اروپا چه خواهد کرد؟ آیا اروپا به بقیه جهان خواهد پیوست و یا اینکه دستورات آمریکا را دنبال خواهد کرد؟
دلیل خوبی برای توسل به سازمان ملل وجود دارد و ما باید به آن توجه کنیم. خطوط کلی و رسانهای غرب این است که اسرائیل خواستار مذاکرات صلح بدون پیششرط است و مقامات فلسطینی بر پیششرطها تاکید دارند. اما این یک نگاه "پروپاگاندایی" به واقعیت موجود است. شما میتوانید نگاه متفاوت و دقیق تری به این موضوع داشته باشید.
آمریکا و اسرائیل به مدت بیش از 65 سال مانع حل دیپلماتیک موضوع شهرکسازی هستند. این چیزی است که اتفاق افتاده است و آنها بودند که پیششرطهایی داشتهاند. پیششرطها اینها است.
آمریکا مذاکرات را سازماندهی کند یعنی اینکه مذاکرات توسط طرفهایی که خواهان رد آن هستند، سازماندهی شود و موضوع دیگر اینکه اسرائیل باید حق ادامه شهرکسازی را داشته باشد و آمریکا از این بحث حمایت کرده است؛ این در حالی است که سازمان ملل، شورای امنیت و نهادهای دیگر در مورد غیر قانونی بودن شهرکسازی توافق دارند.
پیششرط آمریکا این است که مذاکرات را نمایندگی و میزبانی کند؛ طرفی که مانع تلاشهای دیپلماتیک برای حل موضوع شهرکسازی شده است. اگر قرار بر مذاکرات واقعی باشد، این باید توسط میزبانی مستقل و غیر وابسته مثلا برزیل صورت گیرد. در حال حاضر دو طرف وجود دارد: آمریکا و اسرائیل در یک سو و تقریبا تمام کشورهای جهان در طرفی دیگر.
مذاکرات نمیتواند تا ابد به این شکل ادامه یابد. اسرائیل در حال تداوم شهرکسازی در کرانه باختری رود اردن و محاصره نوار غزه است. در نتیجه مقامات فلسطینی به سازمان ملل توسل جستند چرا که میدانند ادامه مذاکرات نتیجهای نخواهد داشت.
چامسکی در پاسخ به سوال مجری در خصوص این نظر که با توجه به نقش میانجیگرانه مصر در آزادی اسرای فلسطینی با اسرائیل، به نظر میرسد قاهره در حال ایفای نقش بیشتری در منطقه دارد و تاثیرگذاری آمریکا در منطقه در حال کاهش است، گفت: قطعا، نفوذ آمریکا در حال کاهش است چرا که آمریکا تبدیل به موضوعی برای تمسخر شده است. برای مثال وقتی اوباما میگوید طرح تشکیل فلسطین را وتو میکند، این برای مردم اغلب کشورهای جهان مسخره است.
برای دههها، اجماع بینالمللی برای توقف شهرکسازی وجود داشته اما آمریکا مانع اقدام عملی برای ممنوعیت آن شده است. اسرائیل خواهان توقف شهرکسازی نیست و توافقات اسلو را نقض کرده است.
اگر رئیسجمهور آمریکا متعهد به توقف شهرکسازی باشد، قادر به انجام آن خواهد بود. در روزهای اول ریاست جمهوری، وی یکی از افراطیترین روسای جمهوری امریکا بود و حرفهای زیبایی درباره عدم گسترش شهرکسازی میزد اما پس از مدتی به ادامه آن کمک کرد.
وی در پاسخ به سوال "خطرناکترین فرد برای جهان در حال حاضر" گفت: معمولا کسی که قویترین فرد دنیا است، در میان افراد خطرناک برای جهان قرار دارد. قویترین بازیگر کنونی یک شخص خاص نیست بلکه یک ساختار و سیستمی از قدرت است.
Qzafy colonel was killed
نحوه کشته شدن قذافی از هر نظر قابل تامل بود.چه اگر صرفا به او به عنوان یک جعبه سیاه نگاه می شد که اصلی ترین منبع اسرارربایش امام موسی صدر باشد،چه اگر درباره رازهای مگوی ارتباطات چند جانبه غرب دست به افشاگری می زد که تونی بلر و سارکوزی و اوباما و برلوسکونی زیر همان چادر معروفش با اوگپ زدند و قراردهای عجیبی رقم زدند و این نخست وزیر ایتالیا حتی بر دستان سرهنگ بوسه زد و تا مدتها فخر تبلیغات پوپولیستی کلنل قذافی شد.
به تجربه در این دو ماه دیدم مدیریت لیبیایی ها بر هیجاناتشان قوی تراز سایر اعراب بود و مثلا قابل مقایسه باعراقی ها نیست.اصلا بعید نیست سالها بعدمعلوم شود کسی که گلوله را بر پیشانی سرهنگ شلیک کرد نفوذی سرویس های جاسوسی ای بوده که نمی خواستند در دادگاهی صالح، معلوم شود امام موسی صدر قربانی یک بده بستان امنیتی با اسراییلی ها شد.مخالف برجسته سرهنگ را آنها ترور کردند و در عوض معمر قذافی نیز طرح شومی را برای امام موسی صدر پیاده کرد که بنیاد های شیعی ای که بنا نهاد عذاب صهیونیست هاست .
این بحث مبادله را یک مقام عالی رتبه شورای انتقالی لیبی در لابی هتل المهاری برای ما تشریح کرد.
نکته دردناک ماجرا اما نحوه کشتن سرهنگ قذافی بود.بعید است این نقل قول انقلابیون لیبیایی واقعیت داشته باشد که وقتی معمر سوار آمبولانس شد طرفدارانش با انقلابیون درگیر شدند و گلوله ای در این میان کار سرهنگ را تمام کرد.تصاویر که این را نمی گوید.
نحوه برخورد با یک اسیرزخمی،در آیین مسلمانی این نیست.در آیین انسانی این نیست.
گرچه لیبیایی ها دل خونی از خشونت های قذافی داشتند،اما خود با خشونتی عجیب،بر خلاف تمام آن قراردادهای نوشته و نانوشته مرسوم برخورد کردند.کسی که باد می کارد،طوفان درو می کند.از این پس باید منتظر بود حامیان قذافی نیز در پی جبران برآیند.این همان چیزیست که ناتو در لیبی می خواهد.
به نام عشق
سلام...می دونی سید! این روزا خیلی دلم هوای مسجد سهله رو کرده...
در آسمان غزل عاشقانه بال زدم
به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم
در انزوای خودم با تو عالمی دارم
به لطف قول وغزل قید قیل و قال زدم
کتاب حافظم از دست من کلافه شدست
چقدر آمدنت را چقدر فال زدم
غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست
همان شبی که برایش تورا مثال زدم
غزال من غزلم، محو خط و خال تو شد
چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم
به قدر یک مژه بر هم زدن تورا دیدم
تمام حرف دلم را در این مجال زدم...
حکم شوخی دروغ
آیا دروغ گفتن به شوخی از لحاظ اخلاقی جایز است؟ دروغ گفتن از گناهان کبیره است و حتی اگر از روى شوخی هم باشد جایز نیست.
دروغ گفتن به شوخى نیز دروغ محسوب مىشود. حضرت على (علیه السلام) فرمود: «بنده مزه ایمان را نمىیابد تا دروغ را ترک کند؛ چه شوخى باشد و چه جدى». البته شوخىهاى دروغ نیز اقسام مختلفى دارند و حکم هر یک از نظر شرعى متفاوت است.1در فرهنگ اسلامی شوخی و مزاح کردن تا آنجا مباح و جایز است که در آن:
1. به دیگران ناسزاگویى نباشد.
2. جز سخن حق در آن نگوید.(سخنان رکیک و زننده و آزار دهنده به زبان نیارد)
3. اعتدال را در آن رعایت کند، افراط و زیاده روى یا تداوم در شوخى نداشته باشد.
4. از شوخیهاى خارج از نزاکت بپرهیزد.
نبى اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم مىفرماید: «انّى لامزح و لا اقول الا حقّا» من شوخى مىکنم ولى جز حقّ نمىگویم. ( ترجمهاخلاق ص: 231)
متأسفانه برخی از ما عادت به مزاح و شوخی آمیخته با دروغ کرده ایم، تصور می کنیم بدون دروغ گفتن نمی توان شوخی کرد؛ در حالی که اگر دقت کنیم می بینیم که هم می توان شوخی کرد و هم می توان دروغ نگفت؛ فقط باید کمی تمرین کرد.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) که الگو و اسوه برای تمام بشریت است، نه تنها عبوس و خشک مذهب نبوده بلکه حتی با شوخی های خود هم تعالیم اخلاقی و انسانی را به همگان میآموزد؛ مثلا: «پیرزنی نزد پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمد. حضرت به او فرمود: پیر به بهشت نمی رود. پیرزن گریست. حضرت فرمود: در آن روز تو پیر نخواهی بود. خدای متعال می فرماید: ما آنان را پدید آوردیم پدید آوردنی و ایشان را دوشیزه گردانیدیم». (میزان الحکمة/ ح 18858)
حضرت در این شوخی، هم مطلبی را به همه یادآوری می کند که در بهشت همه جوان هستند و هم پیرزن را متوجه این مسئله می کند که او در بهشت جوان خواهد بود و از نعمات بهشتی بهره خواهد برد.
امام زین العابدین (ع) به فرزندش فرمود: اتقوا الکذب الصغیر منه و الکبیر فی کل جد و هزل؛ از کوچک وبزرگ و جدی و شوخی دروغ بپرهیز. (اصول کافی، ج4، باب الکذب، ح2)
دروغ گفتن به شوخی ، کم کم انسان را بر دروغ جدی جرأت می دهد. امام خمینی در چهل حدیث میفرماید:( از اموری که انسان باید ملتفت آن باشد ، این است که دروغ به عنوان شوخی و مزاح هم در اخبار از آن تکذیب [و نهی]شده است و تشدید در امر[به ترک] آن گردیده و علما فتوای به حرمت آن نیز میدهند. (چهل حدیث ، ص 472.)
پیامبر خدا -صلى الله علیه و آله و سلّم-: دروغ، چه جدّى و چه شوخى آن، درست نیست . همچنین درست نیست كه مرد به فرزند خود وعدهاى بدهد و به آن عمل نكند. همانا راستگویى، به نیكى رهنمون مىشود و نیكى به بهشت هدایت مىكند
رسولُ اللّه صلى الله علیه و آله و سلّم :
إنّ الكذبَ لا یَصلَحُ مِنهُ جِدٌّ ولاهَزلٌ ، ولا أن یَعِدَ الرجُلُ ابنَهُ ثُمّ لا یُنجِزَ لَهُ ، إنّ الصِّدقَ یَهدی إلَى البِرِّ ، وإنَّ البِرَّ یَهدی إلَى الجَنّةِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: دروغ، چه جدّى و چه شوخى آن، درست نیست. همچنین درست نیست كه مرد به فرزند خود وعدهاى بدهد و به آن عمل نكند. همانا راستگویى، به نیكى رهنمون مىشود و نیكى به بهشت هدایت مىكند.( كنز العمّال : 8217 منتخب میزان الحكمة : 486)
از پیامبر پرسیدم: اگر کسی غذایی را میل داشته باشد و در تعارفات بگوید میل ندارم این دروغ محسوب می شود؟ پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: دروغ نوشته می شود، حتی دروغ کوچک هم به نام دروغ کوچک نوشته می شود. (بحارالانوار، 69/258)
نتیجه:
برای دروغ گفتن هیچ توجیهی نیست حتی به شوخی هم نباید دروغ گفت. اگر کسی می بیند نمی تواند بدون دروغ گفتن شوخی کند بهتر است شوخی نکند چون شوخی کردن واجب نیست و دروغ گفتن حرام است پس بهتر است با توجیه کردن کار خود با اینکه هدف ما چیز دیگریست خود را به به گناه نیندازیم .
پی نوشت:
1- براى آگاهى بیشتر ر.ک: گناهان کبیره، شهید دستغیب.
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
سفر یک عاشق به سرزمین ....
فلسفه سفرهای استانی مقام معظم رهبری به استان ها چیست؟
همه ما کم و بیش با سفرهای مقام معظم رهبری به استان ها آشنایی داریم.
هرکسی ممکن است تحلیلی از این سفرها داشته باشد. از معاندین و هم عهدان کوته فکرشان گرفته تا دوستان و ارادتمندان به نظام و حضرت آقا!
تحلیلهای معاندین و کوته فکران داخلی و خارجی آنقدر بیمنطق است که واقعا ارزش گفتن ندارد. بنده قصد پرداختن به آنها را ندارم چون یقینا برای من و امثال من روشن است که این دسته، وقتی میبینند که چگونه جمع عظیم مردم از اقشار مختلف جامعه به استقبال رهبرشان آمدهاند، عصبانی می شوند، و این از اعترافات مکتوب و مصورشان کاملا پیداست. اصلا جواب دادن به بسیاری از این تحلیلها کار بیخودی است. آنها وقتی این صحنهها را می بینند، باید عصبانی باشند.
اما سخنی با خودمان!
به نظر من این گونه استقبال ها باید اثر فردی داشته باشد. فرض کنیم یک روزی قصد داریم به استقبال امام زمان(عج) برویم، آیا نباید قبل از آن به رفتارمان بیاندیشیم و میزان فهم خود را ارتقا دهیم؟ گرچه خود استقبال از رهبر بسیار خوب است ولی درک فلسفه استقبال از آن بالاتر است. که اگر این حاصل نشود خدای ناکرده مثل استقبال مردم کوفه از مسلم بن عقیل خواهد شد.
استقبال از رهبر یعنی استقبال از فرامین او!
استقبال از رهبر یعنی اقتدا کردن به او بدون هیچ چون و چرایی!
نکته بعدی: به نظر من سفرهای استانی ایشان به عنوان رهبر مسلمین جهان، مطمئنا منفعت ملی و فرا ملی را به دنبال دارد و صرفا تصور رسیدن برکاتی به یک استان توسط ایشان به عنوان هدف، بی انصافی و ظلم به این مقام است.
و دیگر اینکه: مردم کرمانشاه و هر شهری دیگر باید بدانند که اگر امروز رهبرشان به دیدار آنها آمده است، به این معنی نیست که این کار جزء وظایف رهبر است. در واقع این از باب لطف و مرحمت ایشان است.
متاسفانه در بعضی افراد این تفکر به وجود آمده که چرا رهبر یک جامعه نباید شخصا به استان ها سفر کند؟ خودم بارها از بعضیها شنیده ام.
در جواب باید گفت: من و امثال من چه جایگاهی داریم که این وظیفه را برای رهبر تعیین کنیم؟ مهم اطلاع ایشان از گوشه و کنار کشور است که در سخنان ایشان با مسولین کاملا می شود فهمید.
از طرفی دعوت کردن از رهبر وظیفه همگانی است و اگر رهبر صلاح دانست قبول می کند و اگر ضرورتی ندانست قبول نمی کند. اگر چه نفس این سفر در تجدید روحیات مردم آن شهر تاثیر فراوانی خواهد گذاشت ولی نباید بهانه باشد که کوچکترین تفکر غلط در ذهن و قلب ما رخنه کند و خدای نکرده باعث شود در عهدی که با او بستیم، سست شویم و شهروندان دیگر استانها خیال کنند در این میان تبعیضی صورت گرفته است.
ما راضی به زحمت رهبرمان نیستیم... . ثانیه های وجودشان به سلامت باد.
Why Ghadir
اهداء
به دلسوخته ى شمع ولایت علوى
كه از شوق پر وبال سوزاند
و در گرماى خورشید ولایت ذوب شد
تا نامش گرمى بخش محفل غدیریان باشد
و "الغدیر" جاودانه ى ولایت شود.
به آرمیده در خاك نجف
علامه امینى رضوان الله علیه
محمد
غدیر یعنى...
به نام پروردگار غدیر
غدیر..
یعنى برادرى و محبت..
یعنى سر سپردن به همه ى خوبیها.
غدیر.
ادامه مطلب...
زیباترین ازدواج دنیا
(درسهای زندگی زناشویی حضرت علی (ع) و فاطمه (س))
امروز سالروز ازدواج دو انسان بزرگی است که چون دو دریا در هم متلاقی شدند و بهترین سمبل یک خانواده ی خدایی و موفق را ساختند . بهترین راه برای داشتن یک ازدواج صحیح و نحوه ی ارتباط مناسب باهمسر ، الگو قرار دادن این بزرگواران است.
فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الّده
پس زنان صالح و درستکار (در قبال همسرانشان) مطیع و متواضع و همچنین در غیاب (همسرانشان) در قبال آن چه خدا برای آنان قرار دادهاست. حفظ کننده خودشان و اسرار و اموال شوهرشان هستند. نساء آیه 34
ازدواج دو نور الهی و دو بنده ی برگزیده ویژگیهایی دارد که مشخص می کند انسانهای متعالی چگونه در زندگی شان رفتار می کنند.
درس هایی که برای زندگی همه ی ما لازم و ضروری است. نسل جوان و خانواده هایشان با اطلاع از نحوه ی ازدواج این دو بزرگوار می توانند در بسیاری از توقعات و آداب و رسوم اشتباه و دست و پاگیرشان بازنگری کرده و زندگی آنها را الگو قرار دهند.
مراسم عروسی آنها ساده و پر از صمیمیت بود. پس از تهیه جهیزیه برای حضرت زهرا (س)
ادامه مطلب...
نکته برای تقویت ایمان
خیلی از ما آرزومندیم که انسانی پاک و وارسته باشیم ،گناه نکنیم ،در مقابل امر خداوند تسلیم مطلق باشیم و... در این مسیر گام هایی بر می داریم و حس سبکی و آرامش به ما دست می دهد وقتی که مقابل نفس اماره و شیطان با صلابت ایستاده و نه می گوییم به خودمان و انسان بودنمان افتخار می کنیم ، اما افسوس که دیری نمی پاید و با عقب گردی سریع به نقطه آغاز باز می گردیم...
با وسوسه های شیطان نرم می شویم و کم کم از خود بیخود شده عنان اختیار را به دستش می سپاریم و باز گناه باز لغزش باز حس تلخ پشیمانی و باز ...
یاد روزهایی که خوب بودیم می افتیم و حسرت می خوریم داستان تکرار می شود بلند می شویم می ایستیم راه می افتیم و چند قدمی نگذشته باز زمین می خوریم .
گاهی اوقات خسته می شویم و دردمندانه از خداوند طلب یاری می کنیم ،می خواهیم کاری کند که ما تا نهایت مسیر تا پاک شدن همراهمان بماند .
خوب می دانیم که این لغزش ها به خاطر ضعف ایمان ماست و خوب می دانیم که کسانی با تمرین با زحمت با خون دل خوردن این راه را رفتند و رسیدند و تا ابد سعادتمند شدند پس ما هم می توانیم اما راه دارد باید راهش را بدانیم .
راهکارهایی برای تقویت ایمان
رسول خدا در این باره فرموده اند : الْمُؤْمِنُ أَشَدُّ فِی دِینِهِ مِنَ الْجِبَالِ الرَّاسِیةِ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْجَبَلَ قَدْ ینْحَتُ مِنْهُ وَ الْمُؤْمِنُ لَا یقْدِرُ أَحَدٌ عَلَى أَنْ ینْحَتَ مِنْ دِینِهِ شَیئاً وَ ذَلِکَ لِضَنِّهِ بِدِینِهِ وَ شُحِّهِ عَلَیهِ (بحار الأنوار ج64 ص 299 ) ؛« مؤمن در دینش از کوههاى بلند هم سختتر و پابرجاتر مىباشد زیرا کوهها را با کندن و تراشیدن مىتوان در آن نقصان پدید آورد، ولى از مؤمن نمىتوان چیزى کاست، زیرا او نسبت به دینش بخل مىورزد و به دیگران نمىدهد.»
لذا اگر بخواهیم ما نیز به چنین مرتبه و جایگاهی از ایمان نائل گردیم ، باید راه های رسیدن به این قله رفیع شناخته و در متن زندگی خود پیاده نمائیم .
تقویت عواملی که باعث استقرار و تثبیت ایمان در وجود انسان می گردند :
1- تقویت ایمان با بالا بردن علم و یقین
حضرت علی علیه السلام فرموده اند : قوّوا ایمانکم بالیقین فانّه افضل الدّین ؛ قوى و محکم گردانید ایمان خود را بیقین پس بدرستى که آن افزونترین دین است، و منظور از «یقین» اعتقاد ثابت جازمى است که از روى دلیل و برهان باشد.
به این معنا که اعتقاداتى که انسان در دین باید داشته باشد همه بمرتبه یقین برسد و بتقلید و دلایلى که افاده یقین نکند اکتفا مکنید، زیرا که أفضل دینها آنست که از روى یقین باشد. (شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج4، ص: 512)
2- تلاوت قرآن
خداوند متعال در این خصوص می فرماید : «إنّما المؤمنون ... إذا تلیت علیهم ءایته زادتهم إیمنا ....» (أنفال / 2) مؤمنان، تنها کسانى هستند که ...هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مىشود، ایمانشان فزونتر مىگردد....
3- عمل به احکام و مواعظ الهى، مایه افزایش ایمان:
خداوند متعال در این خصوص می فرماید : اگر(همانند بعضى از امتهاى پیشین،) به آنان دستور مىدادیم: «یکدیگر را به قتل برسانید»، و یا: «از وطن و خانه خود، بیرون روید»، تنها عده کمى از آنها عمل مى کردند! و اگر اندرزهایى را که به آنان داده مىشد انجام مىدادند، براى آنها بهتر بود؛ و موجب تقویت ایمان آنها مىشد. (نساء /66 )
4- ترک بحث و جدل باعث تحکیم و تقویت ایمان است
امام حسین( علیه السلام) هر که ترک کرد مجادله را، پس به تحقیق که محکم کرده است ایمان خود را (مصباح الشریعه-ترجمه عبد الرزاق گیلانى ص 308)
5- پرهیزکاری مایه ثبات و پایدارى ایمان می گردد
امیر المؤمنین على (ع) فرموده است، پارسایى و پرهیزکاری مایه ثبات و پایدارى ایمان است (روضة الواعظین-ترجمه مهدوى دامغانى ص 682 )
6- محبت اهل بیت علیهم السلام انسان را در دینداری همچون کوه احد ثابت قدم می کند
امیر المؤمنین علیه السّلام به اصحابش فرمود:... خوشا بحال کسى که محبّت ما اهل بیت در قلب او رسوخ داشته باشد، ایمان در قلب چنین کسى ثابتتر از کوه احد در مکانش خواهد بود. (اسرار آل محمد علیهم السلام ص 516 )
7- کتمان اسرار و رازدارى (ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1 ص 362 )
8- عفو و چشم پوشى از عیب مردم (ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1 362 )
9- صبر در خوشی ها و ناخوشی ها (ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1 362 )
10 – نهادینه نمودن صفات مومنین در خود
در این خصوص تنها به یک روایت از پیامبر گرامی اسلام اکتفا می نمائیم که فرمود: در مؤمن بیست خصلت باید باشد و هر که همه را ندارد ایمانش کامل نباشد اى على اخلاق مؤمن اینها است.
- در صف نماز حاضرند- در پرداخت زکاه شتابانند- مستمندان را خوراک دهند- دست لطف بر سر یتیم کشند- ناخن خود را پاکیزه کنند- کمر خود را ببندند- اگر حدیث گویند دروغ نگویند- اگر وعده دهند، تخلف نکنند- اگر سپرده ستانند خیانت نورزند- اگر سخن گویند راست گویند- در شب خداپرستند- در روز مردان نبردند- روزها را روزهاند- شبها را زنده دارند و عبادت کنند- همسایه را نیازارند- همسایه از آنها آزار نکشد- آرام روى زمین راه روند- بسوى مساجد گام بردارند- و بخانه بیوه زنان بروند (برای کمک و مساعدت آنها ) - و بگورستانها سر بزنند، خدا ما و شما را از پرهیزکاران سازد « گنجینه معارف شیعه-ترجمه کنز الفوائد و التعجب ج1 ص 117 »
11- طلب یاری خواستن از خداوند متعال جهت شعله ور ماندن ایمان در وجود انسان
ائمه اطهار (علیهم السلام ) در همین زمینه دعاهایی را توصیه نموده اند که از جمله آنها دعای عدیله می باشد ( مفاتیح الجنان فصل ششم ) (1)
ریشه کن نمودن عواملی که باعث از بین رفتن ایمان می شوند
در این زمینه روایات متعددی از پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان (علیهم السلام ) نقل شده که برخی از آنها به شرح ذیل می باشد .
1- نداشتن محبت اهل بیت پیامبر علیه السلام ایمان را ذوب می کند.
امیر المؤمنین علیه السّلام به اصحابش فرمود:... و هر کس که دوستى ما در قلب او جاى نگیرد ایمان در قلب او مانند ذوب شدن نمک در آب ذوب مىشود. ( اسرار آل محمد علیهم السلام، ص: 515)
2- هرگز دوستى با دشمنان خدا و رسول (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) با داشتن ایمان قابل جمع نیست (2)
3- دروغ گو مزه ایمان را درک نمی کند
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: بندهاى مزه ایمان را درک نمىکند مگر اینکه از دروغ چه جدى و یا شوخى دست باز دارد. (بحار الأنوار ، ج69، ص: 250)
4- خیانت کننده به امانت ایمان ندارد
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: کسى که امانتدار نیست ایمان ندارد، (نوادر راوندى-ترجمه صادقى اردستانى ص 168 )
5- خندیدن بیش از حد ایمان را محو می کند
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: خندیدن زیاد ایمان را محو مىکند (ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج2 ص 467 )
6- حرام خواری ایمان را دور می کند
پیامبر اکرم فرموده اند : حرام خوردن ایمان را دور مىکند (نصایح ص 219 )
7- زنا کردن موجب می شود تا روح ایمان از انسان جدا گردد (اصول کافى-ترجمه مصطفوى ج3 ص 388 )
8- عمل ننمودن به دستورات دینی موجب تزلزل در ایمان می گردد
امام صادق علیه السّلام فرمود: ایمان بدون عمل ثبات ندارد و عمل از ایمان مىباشد.( ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج1 ص 408) لذا از محوری ترین برنامه هایی که باید داشته باشید انجام واجبات و ترک محرمات می باشد .
9- حسادت ورزیدن به برادر مومن ایمان را در دل آب می کند
امام صادق علیه السلام در این خصوص فرموده اند : هر کس بر مؤمنى حسادت کند، ایمان در دلش همچون نمک در آب ذوب شود.( تحف العقول-ترجمه جعفرى ص 284 )
10- تهمت زدن به برادر دینی ایمان را ذوب می کند
امام صادق علیه السّلام فرمود: و هر گاه به برادر مومن خود تهمتى بزند ایمان از قلبش مىرود همان طور که نمک در میان آب ذوب مىشود (مشکاة الانوار-ترجمه هوشمند و محمدى متن ص 197 )
11- بی صبری ایمان را می برد
حضرت صادق علیه السّلام که فرمود: نسبت صبر بایمان نسبت سر است به تن همچنان که با رفتن سر تن هم از بین میرود با رفتن صبر هم ایمان دوامى نخواهد داشت.( بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68 ج2 )
12- شوخی نمودن نور ایمان را از بین می برد (3)
امام موسى بن جعفر(ع) به یکى از فرزندان خود فرمود پسرم، از شوخى بپرهیز که موجب از بین رفتن نور ایمان و شخصیت تو مىشود (مواعظ امامان علیهم السلام-ترجمه جلد هفدهم بحار ص 276 )
13- بی حیاء ایمان ندارد
امام صادق علیه السّلام فرمود: ایمان ندارد آن کس که شرم و حیاء ندارد. الحدیت-روایات تربیتى ج1 ص 277 )
14- بخل از محو کننده ایمان است
امام صادق «ع»: هیچ چیز به اندازه بخل در محو کردن (کاستن و برانداختن) ایمان کارگر نمىشود. سپس فرمود: این بخل را (در نفس انسان) حرکتى است آرام و پیوسته مانند
راه رفتن مورچه ؛ و آن (بخل) را شاخههایى است مانند شاخههاى شرک. (الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج6، ص: 99)
15- طمع ورزی انسان را از ایمان بیرون می کند
امام صادق (ع) فرموده اند: چیزى که انسان را از ایمان بیرون مىکند طمع است. (خصال-ترجمه جعفرى ج1 21 )
16- عمل کردن بر خلاف حق انسان را از ایمان بیرون می کند
ابو الربیع گوید: از امام علیه السّلام پرسیدم چه کلماتى مرد را از ایمان خارج مىگرداند فرمود: هر گاه نظریهاى داد و آن نظریه بر خلافت حق بود اگر او در اجراى آن کوشش کند از ایمان بیرون مىشود. (ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج1 405 )
پی نوشت :
1- در همین زمینه دعایی نیز از شیخ طوسی نقل گردیده که در همان فصل ششم مفاتیح ذکر شده است .
2- «لا تَجِدُ قَوْماً یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ یوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ ...» ( آیه 22 سوره مجادله )
3- به نظر می رسد مراد از این روایت در خصوص کسانی است که شوخی و لودگی را سرلوحه زندگی خود قرار داده اند و اهل شوخی های بی مورد می باشند چرا که اسلام خود به شادابی و مزاح و ایجاد نشاط در بین اطرافیان تاکید فراوان دارد .
تلخیص و فرآوری : محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
خوش نشین ها و یک مسأله ...
مقدمه
«عادی شدن گناه» در برخی از برنامه های سیما و فیلم های تلویزیونی شاید موضوعی جدید نباشد! و دریغ که هرچند از گاهی مقوله ای می شود برای نگارش!! و ما متأسفیم که مجبوریم بنویسیم فلان سریال و مجموعه سیما شرعی نیست!
خوش نشین ها و حاشیه ها
سریال خوش نشین ها که از جمله برنامه های طنز سیما به شمار می رود مدتّی است که از سیمای جمهوری اسلامی پخش می شود. این سریال با همه ویژگیهای مثبت خود که شاید مهمترین آن فراهم آوردن لحظاتی فرح بخش برای خانواده های خسته از روزانه باشد، نقاط ضعف جدّی نیز دارد. در این نوشته ما درصدد نقد کامل این مجموعه نیستیم که خود مجالی وسیع را می طلبد امّا می خواهیم به یکی از موارد مهم در این سریال اشاره نماییم که بی توجهی به آن شاید آفتی شود خانمان سوز! به ویژه آنکه تا پیش از این سابقه آن را نیز به این شکل نداشته ایم!
فحاشی ممنوع
«فحش و ناسزا» یکی از موارد بسیار مهمی است که در اخلاق اسلامی مورد توجه ویژه قرار دارد. علمای اخلاق از این رذیله ناپسند انسان را برحذر می دارند و فحاشی و ناسزاگویی را ممنوع اعلام می نمایند. امّا مسأله به اینجا ختم نمی شود زیرا برخلاف تصور بسیاری از افراد، ناسزاگویی تنها از منظر اخلاقی مذموم نمی باشد بلکه از نظر احکام شرعی بنا بر فتوای مراجع عظام، این عمل «حرام» است و از نظر فقهی نیز جایز نمی باشد. حرمت فحاشی بدان معناست که اگر کسی ناسزایی را به دیگری نسبت داد عمل حرامی همچون دروغ و غیبت و... انجام داده است و زشتی این عمل کمتر از سایر گناهان نیست.
گناه ناسزاگویی
بنابراین حال که معلوم شد ناسزاگویی و فحاشی، گناه و معصیت الهی است و از جمله مصادیق محرّمات به شمار می رود، باید توجه نمود هیچ توجیه و دلیلی نمی تواند حرمت آن را زایل نماید و «فحش همیشه گناه است.»
کارهای حرام خنده دارند؟!
شاید برای شما هم عجیب باشد که در سریال طنز سیما به بهانه خنداندن مردم، بازیگران در برخی از موارد، از فحش ها و ناسزاهایی استفاده کنند و به یکدیگر نسبت می دهند که انسان از تکرار آنها شرمگین می شود!
بیایید خودمان کلاهمان را قاضی کنیم: ما به چه بهانه ای می خواهیم شاد باشیم و بخندیم و لحظاتی را در کنار سایر اعضای خانواده رفع خستگی نماییم؟! آیا به هر بهانه ای می خواهیم بخندیم؟! آیا کارهای حرام و معصیت های الهی را برای شاد کردن و خنداندن خود می پسندیم؟! اصلاً کارهای حرام و گناهان مگر خنده دارند؟! پس چرا متولیان برنامه های طنز فحاشی و ناسزاگویی را خنده دار می دانند؟!!
عادی شدن محرّمات
این پدیده که البته سابقه بسیاری نیز در سریال های طنز دارد! این بار به شکل تازه با فحش های آبدارتر و تازه تری! به میدان آمده است تا همه ساختارهای اخلاقی جامعه را یکجا منهدم نماید!! و پس از چند صباحی دیگر برخی از آن ناسزاها، ناسزا به شمار نمی روند بلکه واژه هایی عادی خواهند بود که در فرهنگ عامه مردم و گفتار و سخنان آنها جا باز می کنند و این یعنی عادی شدن محرّمات!! به نظر شما چنین نیست؟!!
شما قضاوت کنید!
نوشته رادفر - گروه دین و اندیشه تبیان
اقتدار برای ایران اسلامی
نتیجه |
زمان دیدار |
حریف |
بازی |
1ایران - 0 |
11 شهریور 90 |
Indonesia |
A |
1 ایران – 1 |
15 شهریور 90 |
Qatar |
B |
6 ایران - 0 |
19 مهر 90 |
Bahrain |
C |
- |
20 آبان 90 |
Bahrain |
D |
- |
24 آبان 90 |
Indonesia |
E |
- |
10 اسفند 90 |
Qatar |
f |
فقط یه ایرونی میتونه
فقط یه ایرانی میتونه وقتی میره مهمونی فوری از صاحبخانه بپرسه اینجا متری چند ؟
فقط یه ایرانی میتونه هر چیزی که میوفته رو زمین با یک فوت ضد عفونی کنه !
فقط یه ایرانی میتونه کمتر ازیک سال بعد از مهاجرتش به یه کشور دیگه، زبان یاد بگیره، وارد دانشگاه بشه، تازه شاگرد اول کلاس هم بشه!
فقط یه ایرانی میتونه جلد بستنی که هیچی توش نداره رو لیس بزنه ولی بعد وقتی مهمونی تموم میشه همینطوری دیس دیس غذا بریزه تو سطل اشغال!!!
فقط یه ایرانی میتونه با وجود این همه نداری و بیکاری و تورم, وقتی مهمون واسش میاد سعی کنه بهترین پذیرایی کنه و بهترین غذارو بزاره واسه مهمونش تا یه وقت جلوش شرمنده نشه.
فقط یه ایرانی میتونه ساعت مچی ببنده رو دستش بعد اگه بهش بگی ساعت چنده؟ موبایلشو در بیاره و ساعت رو اعلام کنه!
فقط یه ایرانی میتونه طوری از بهشت و جهنم و حیات پس از مرگ صحبت کنه که انگار تور لیدر و هفته ای دوبار میره!
فقط یه ایرانی میتونه یکی رو که هیچ دخلی به فوتبال نداره از رییسی ستاد سوخت بذاره مدیرعامل یه باشگاه ورزشی!
فقط یه ایرانی میتونه اسم فیلمارو با شخصیت اصلیش صدا کنه!
فقط یه ایرانی میتونه تو لاین سرعت پنچرگیری کنه!!!
فقط یه ایرانی میتونه وقتی تو کوچه و خیابون، یه تیکه نون رو زمین میبینه تو دلش بگه نعمت خداست و نتونه بی تفاوت از کنارش رد بشه و برداره بوسش کنه بذاره کنار یه درخت تا گنجیشک ها بیان بخورنش
فقط یه ایرانی میتونه شبا که واسه دستشویی رفتن بیدار میشه سر راه در یخچال رو باز کنه توشو نگاه کنه بعد در ببنده و بره بخوابه!
فقط یه ایرانی میتونه ماشین کولر دار ســوار بشــه ولی خودشو با روزنامــه باد بــزنــه!
فقط یه ایرانی میتونه با پاکت های خالیه ساندیس واسه خودش ساک دستی درست کنه!
فقط یه ایرانی میتونه 10 ساعت تمام از تاریخ و مردم و آب و هوای کشورش تعریف کنه که خارجیه واسش سوال پیش بیاد که پس چرا اومدی اینجا؟!
فقط یه ایرانی میتونه وقتی از یک چیزی اعم از شخص یا شغل یا قومیتی ضربه ای میخوره، دیگه نظرش در مورد همه اونجوری میشه!
مثلا دخترا همه بی احساسن. پسرا همه خائنن. اصفهانی ها همه خسیسن. موتور سوارا همه بی فرهنگن
فقط یه ایرانی می تونه با هزار بدبختی کنکور ارشد شرکت کنه و قبول شه، بعد خانوادش بگن چون شهرستانه نمی خواد بری!
فقط یه منشی ایرونی میتونه خودشو از دکتر بیشتر بگیره!
فقط یه ایرانی میتونه وقتی پشـــت فرمـــونه به پیـــاده رو ها فحـــش بده و وقـــتی پیـــاده میره جایی، به راننــــــده ها فحـــش بده
دعای همیشگی آیت الله العظمی بهجت ( ره) در قنوت :
اللهم اغفر لنا و ارحمنا و عافنا و اعف عنا و أغننا عمن سواک
و انصرنا علی من عادانا
و أصلح امر آخرتنا و دنیانا و اقض حوائجنا یا لطیف، یا أهل التقوی
و المغفرةیا ارحم الراحمین
ترجمه : خدایا ! ما را ببخشای و با ما مهربان باش و به ما عافیت بده و از ما بگذر و ما را از غیر خودت بی نیاز کن و ما را بر دشمنان پیروز کن
و کار دنیا و آخرت ما را اصلاح کن و نیازهای ما را برطرف کن
ای مهربان! ای اهل تقوا و بخشایش!
ای مهربان ترین مهربانان .
دعای همیشگی آیت الله العظمی بهجت (ره) در سجده نمازها :
وافعل بنا ما أنت اهله ، و لاتفعل بنا ما نحن اهله، یا اهل التقوی و ا لمغفرة
یا ارحم الراحمین
ترجمه: با ما آنگونه رفتار کن که تو شایسته و اهل آنی، نه آنگونه که ما شایسته آن هستیم ای اهل تقوی و بخشایش!
ای مهربان ترین مهربانان
دزدی عملی است که در آن شخص مال دیگری را بدون اجازه و اطلاع او ضمیمهی مال خود میکند و خود را صاحب آن میداند. معمولاً دزدی در کودکان زمانی خودش را نشان میدهد که مفهوم مالکیت و من و تو در آنها به وجود آمده باشد. این مفهوم تقریباً در 4 یا 5 سالگی پیدا میشود. کودکی که معنی و مفهوم مالکیت را درک نکرده و به حدود آن آگاه نیست و فرق مال خود و مال دیگران را نمیشناسد، اگر دست به مالی زند و آن را از آن خود کند، نباید این عمل او را به حساب دزدی گذاشت. معمولاً منشا دزدی نوعی محرومیت است. کودکی که با محرومیتهایی روبرو میشوند، هر چند محرومیتهای بسیار ابتدایی و ساده و نیز تربیت خانوادگی او طوری بوده که عزت نفس کمی نصیب او شده، برای از بین بردن آن محرومیت، اقدام به دزدی میکند. این محرومیت میتواند متنوع باشد. بعضی از محرومیتها عاطفی و روانی است، بعضی مادی و بعضی دیگر محرومیت اجتماعی و فرهنگی هستند. در محرومیت عاطفی و روانی، ناکامیها و مورد بیمهری و بیتوجهی والدین قرار گرفتن، سبب میشود که کودک به نوعی واکنش در برابر کمبودها دست بزند. در این مورد، گاه سرقت که با لجبازی و دروغگویی همراه است، واکنشی میشود نسبت به ناسازگاری کودک با محیط خانواده و انتقام جویی از والدین. تحقیقات بسیاری که در مورد دزدی کودکان صورت گرفته، نشان میدهد که محرومیت از مهر و محبت والدین و بهخصوص مادر و جداییهای به نسبت طولانی از مادر در سنین خردسالی، تاثیر به سزایی در دزدی در سنین نوجوانی و بزرگسالی دارد.
علتهای روانی دیگری مانند جبران احساس حسادت و نشان دادن خود، انتقام از والدین به هر علتی که باشد، تامین پول برای صرف دیگران، تنها به خاطر جلب محبت و یافتن جای پایی جدید در بین دوستان و یا اینکه در بین آنان سخاوتمند معرفی شود، عدم احساس تامین امنیت برای خشونتی که در بارهی کودک اعمال میشود، آرزوی به دست آوردن اشیای پر زرق و برق که دزدی به نظر او بهترین و تنها راه است، وجود نامادری و یا ناپدری، صدمه زدن به دیگران به منظور تخلیه عقدههای روانی، محدودیت قائل شدن و تلاش او برای خارج شدن از این محدودیت، تقلید از الگوها و نمونههایی که از طریق وسایل ارتباط جمعی دیده، شنیده و یا خوانده است. احساس تنهایی در خانه و رغبت به انجام عمل چشم گیر در این قالب تا خود را از تنهایی برهاند و سختگیریهای والدین از جمله مواردی هستند که کودک را وا میدارند که دزدی کند.
در محرومیت مادی هم زمانی که نیازهای مادی و چیزهای مورد علاقهی او تامین نمیشود، کودک اقدام به دزدی میکند. یعنی به علت عدم ارضاء نیازهای مادی از قبیل تغذیهی ناکافی، لباس نامناسب، نداشتن پول توجیبی و اسباب بازی و مواردی از این قبیل، کودک اقدام به دزدی میکند. در چنین مواردی، انگیزهی تملک که دارای جنبهی غریزی هم میباشد، فرد را وادار به دزدی میکند، تنها به این دلیل که میخواهد مالک چیزی شود. در علل اجتماعی نیز کودک از الگوهای خود دزدی را یاد میگیرد. در یک اجتماع، الگوهایی مانند پدر و مادر و سایر اعضای خانواده، فامیلها، دوستان، همکلاسیها و همبازیها، معلم، همسایگان و مسوولان و اداره کنندگان امور جامعه و کشور هستند.
بعضی از کودکان ممکن است یکی از اینها را الگوی خود قرار دهند و از آنان تقلید نموده و به دزدی اقدام کنند. کودکان کاملاً حسّاس هستند و به شدت رفتار اطرافیان و الگوهای خود را زیر ذرّه بین قرار میدهند و از رفتار آنها الگو میگیرند. بنابراین لازم است که مسوولان کشور، والدین و مربیان سعی کنند محیطی را ایجاد کنند که در آن کودکان به نحو سالمی رشد کنند. البته وقتی که از دزدی حرفی به میان میآید، خیلیها فکر میکنند که دزدی یعنی با اسلحه به کسی و یا جایی حمله کردن و مال او را گرفتن و یا برداشتن و یا اینکه با موتور سیکلت کیف را از دست مردم قاپیدن است. در حالی که کودکان تنها از این روشها الگو نمیگیرند بلکه بیشتر از دزدیهای غیرمستقیم الگوبرداری میکنند. مثلاً کودکی که میبیند پدرش کالاها را انبار کرده و پس از مدتی به چند برابر قیمت میفروشد، به صورت عملی دزدی را یاد میگیرد هر چند پدرش در زبان و گفتار دزدی را زشت میداند.
بنابراین برای اینکه کودکان دزد بارنیایند، باید موارد ذیل را مدّنظر قرار داد:
1) خودمان در گفتار و عمل به طور جدّی مخالف دزدی باشیم تا کودکانمان هم با این روحیه بزرگ شوند.
2) با توجه و محبت خود، نیاز کودکان را به توجه و محبت ارضا کنیم تا آنان مجبور نباشند برای جلب توجه و محبت دست به دزدی بزنند.
3) با مشاهدهی اولین دزدی کودک، با برگرداندن آن به صاحبش، به او بفهمانیم که متوجه شود اعمال و رفتارش تحت کنترل دقیق است و نباید چیزی که متعلق به دیگران است برداشته شود. و قبح رفتار به او نشان داده شود.
4) روی کودکانمان کنترل داشته باشیم تا با افراد نایاب همنشین نشوند.
5) سعی کنیم تا نیازهای کودکان خود را برآورده کنیم و اگر امکانات مادّی ما اجازهی برآوردن نیاز کودک را نمیدهد، با توضیحات کافی ذهن او را روشن و قانع کنیم. البته آموزش ما باید او را واقع نگر تربیت کند نه آنکه مدام او را با محرومیت آشنا کنیم و ان وقت انتظار داشته باشیم نیاز هایش را از این طریق برطرف نکند .
6) با دادن آگاهی و استدلال، زشت و کریه بودن دزدی را به کودک بفهمانیم.
7) به کودک خود اعتماد کنیم و هیچ وقت حتی اگر چیزی نیز برداشته باشد، او را متهم به دزدی نکنیم.
8) وسایلی که ممکن است کودک را به وسوسهی دزدی بیفکند از دید و نظرش دور بگذاریم.
9) سعی کنیم به غیر از تامین لباس و غذای او، مقداری پول توجیبی حتما به کودک بدهیم.
10) سعی کنیم کودک را مذهبی بار بیاوریم تا کودک در مقابل وسوسهی دزدی و سایر وسوسهها و گناهان، مقاومت کند و عزّت نفس نشان دهد.
11) سعی کنیم امکانات سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت کودکان را فراهم آوریم و طوری برایشان برنامهریزی کنیم که انرژی خود را در راههای سازنده به کار گیرند و دیگر وقت و انرژی نماند که به دزدی اقدام کنند.
12) کودکان را از خواندن، شنیدن و دیدن داستانها، فیلمها و برنامههایی که محتوای آنها دزدی و جنایت است و از وسایل ارتباط جمعی پخش میشوند، منع کنیم. مگر آنکه نتیجه امر به نکوهش و مجازات دزد بیانجامد.
13) با افشای عمل کودکی که برای اولین بار دست به دزدی میزند او را تحقیر نکنیم زیرا او نزد دیگران آبرو و شخصیت دارد، بنابراین بایستی در چنین مواردی عمل نامناسب آنان را در خفا به آنها گوشزد کرده و از آنها قول بگیریم چنانچه این کار را تکرار کنند، عمل آنها افشا خواهد شد.
14) اگر خدای ناکرده به دزدی کردن کودک خود حتم داریم، دیگر او را سوال پیچ نکنیم، بدون مقدمه وارد شویم و قاطعانه عمل کنیم تا مجبور به دروغ گفتن و دروغگو بار آمدن نیز نشود وشیء دزدیده را از او بگیریم.
15) سعی کنید اعتماد به نفس کودک را در خوب بودن و داشتن رفتار های درست با خطاب های مناسب به او بالا ببریم تا کرامت به وجود آمده او اجازه حتی افکار منفی را به او ندهد.
اگر در زمینه تربیت فرزندتان با سئوالی روبرو هستید می توانید با مشاوران کودک در سایت مرتبط باشید.
کتاب کلید های رفتار با کودک یک ساله در فروشگاه تبیان برای استفاده شما عزیزان موجود است.
فرزند صالح
تنظیم برای تبیان : کهتری
مقالات مرتبط
بازی با آلات قمار در اسلام حرام است و حکم به حرمت بازی با پاسور از باب آن است که به عنوان یکی از ابزارهای قمار شناخته می شود؛ هر چند با آن شرط بندی نکنند. بنابراین تا زمانیکه به این عنوان شناخته شود حکم آن حرمت خواهد بود. البته اگر مرجع تقلید در صدق عنوان آلت قمار بودن پاسور تردید کند فتوا به حرمت نمی دهد.
اگر بخواهیم تعریف جامعی برای قمار تهیه کنیم، باید بگوئیم قمار یعنی قربانی کردن مال و شرف برای بدست آوردن مال غیر، با خدعه و تزویر و احیاناً به عنوان تفریح و نرسیدن به هیچ کدام.
فلسفه ی حرمت بازی با شطرنج یا پاسور چیست؟ طبق نظر برخی از فقها این کار جایز است؛ پس چگونه چیزی که حرام بوده اینک حلال شده است؟ مگر احکام دین ثابت نیست؟
در بیان احکام الهی چند نکته را باید در نظر داشت:
1- احکام الهی مبتنی بر مصلحت ها و مفسده ها است. گستره مصالح و مفاسد نیز، شامل ابعاد جسمی و روحی، فردی و اجتماعی و امور دنیوی و اخروی است.
2- احکام الهی برای پاسخگویی به نیازهای (ثابت و متغیر) بشر است. برای نیازهای ثابت، احکام ثابت و برای نیازهای متغیر احکام متغیر وضع می شود.
3- احکام الهی تابع موضوعات است و هر موضوعی، حکم خاص خود را دارد. از این رو ثبات و تغییر احکام، پیوند وسیعی باثبات و تغییر موضوع دارد. بنابراین ثبات احکام دینی، به لحاظ استواری موضوعشان است و اگر موضوع عوض شود، دیگر ثبات حکم معنا ندارد. به عنوان مثال خوردن انگور حلال است. اما اگر همان انگور تبدیل به شراب شود خوردن آن نیز حرام می گردد.
4- تغییر موضوع انواع مختلفی دارد یکی از انواع آن، استحاله ی شیء (تغییر ماهوی) است مانند آنچه در مثال بالا آمد. گونه ی دیگر آن، تغییر عنوان منطبق بر موضوع است. به عنوان مثال هر شیء ای که دارای منفعت حلال نباشد،از نظر شرعی قابل مبادله اقتصادی نیست. از این رو در گذشته فروش خون حرام بود؛ زیرا فاقد منفعت حلال بود اما امروزه که با تزریق خون می توان جان بیماری را از خطر مرگ رهانید،خون دارای منفعت حلال است بنابراین با آنکه تغییری در ماهیت خون پدید نیامده، عنوان منطبق بر آن تغییر کرده، یعنی خون مصداق اموری واقع شده است که منفعت حلال دارند و قابل مبادله اقتصادی است.
5- بازی با آلات قمار در اسلام
ادامه مطلب...
عنایات ویژه امام رضا علیه السلام به شیعیان
درسهایی از زندگی امام رضا علیه السلام
مطالعه اخبار و گزارشهایی که به بیان روش زندگی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام پرداخته است ما را بر آن می دارد تا به حکم حدیث ثقلین این خاندان را الگو خود قرار دهیم و با تمسک علمی و عملی در اخلاق و رفتار و به طور کلی در تمام ابعاد زندگی همواره در طریق هدایت قدم برداریم و از صراط مستقیم منحرف نشویم. بر این اساس و با توجه به قرار داشتن در آستانه ولادت با سعادت امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام روایاتی که گویای زوایایی از زندگی آن امام هدایت را بیان و خود و خوانندگان محترم را به دقت در آن فرا میخوانیم.
کمترین کاری که در مورد این روایات می توانیم بکنیم این است که روش و منش خود را با سیره آن حضرت بسنجیم تا معلوم شود فاصله ما و یا نقص و کاستی ما به عنوان یک پیرو با کسی که مدال افتخار تبعیتش را بر سینه داریم چقدر است؟ بدان امید که نواقص را جبران کرده و هر روز بیشتر از روز قبل خود را به آن امام عزیز نزدیک کنیم تا به فضل الهی در دنیا از عنایت های خاص او بهره مند شده و در قیامت در صف پیروان او قرار بگیریم.
آرامش در خانه
هیچ كس نمىتوانست صدایش را در خانه آن حضرت بلند كند؛ هر كس که مى خواست باشد؛ بلکه همه آرام صحبت می كردند. (لَمْ یَكُنْ أَحَدٌ یَقْدِرُ أَنْ یَرْفَعَ صَوْتَهُ فِی دَارِهِ كَائِناً مَنْ كَانَ إِنَّمَا كَانَ یَتَكَلَّمُ النَّاسَ قَلِیلًا) (1)
ذکر قنوت آن حضرت
قنوت آن حضرت در تمام نمازهایش چنین بود: « رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَجَلُّ الْأَكْرَمُ» . (كَانَ قُنُوتُهُ فِی جَمِیعِ صَلَوَاتِهِ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَجَلُّ الْأَكْرَمُ) (2)
ذکر بعد از نمازهای شکسته
پس از نمازهایی که به دلیل مسافر بودن شکسته می خواند سى مرتبه می گفت: سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر و می فرمود: این به جاى بقیه نماز است. (كَانَ یَقُولُ بَعْدَ كُلِّ صَلَاةٍ یَقْصُرُهَا سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ ثَلَاثِینَ مَرَّةً وَ یَقُولُ هَذَا لِتَمَامِ الصَّلَاةِ) (3)
اهتمام ویژه به ذکر صلوات
قبل از دعا ابتدا صلوات بر محمّد و آلش می فرستاد و پیوسته این صلوات را در نماز و غیر نماز بر زبان مبارکش جاری می ساخت. (كَانَ علیه السلام یَبْدَأُ فِی دُعَائِهِ بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ یُكْثِرُ مِنْ ذَلِكَ فِی الصَّلَاةِ وَ غَیْرِهَ) (4)
تلاوت قرآن کریم قبل از خواب
قبل از خواب بسیار قرآن می خواند. وقتى به آیهاى می رسید كه در آن سخن از بهشت یا جهنم بود گریه می كرد و از خدا بهشت را درخواست مىنمود و از جهنم به او پناه می برد. (كَانَ یُكْثِرُ بِاللَّیْلِ فِی فِرَاشِهِ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ فَإِذَا مَرَّ بِآیَةٍ فِیهَا ذِكْرُ جَنَّةٍ أَوْ نَارٍ بَكَى وَ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ تَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النَّارِ) (5)
عنایت ویژه به شیعیان خود
یکی از همراهان امام رضا علیه السلام به نام موسى بن سیار نقل می کند:
در خدمت حضرت رضا علیه السّلام بودم که وارد كوچههاى طوس شدیم. سر و صدایى شنیدم و به دنبال آن صدا حرکت کردیم. دیدیم جنازهاى است (مردم آماده تشییع اویند). همین كه چشممان به جنازه افتاد دیدم حضرت رضا علیه السّلام پا از ركاب خارج نمود و پیاده شد و رفت به طرف آن جنازه. آن را بلند كرد و به خود چسباند و بعد به من فرمود: موسى بن سیار! هر كس در تشییع جنازه یكى از دوستان ما شرکت کند چنان گناهانش می ریزد که گویا تازه از مادر متولد شده و گناهى برایش نمىماند. (خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ لَا ذَنْبَ عَلَیْهِ)
به دنبال جنازه حرکت کردیم تا اینکه جنازه را كنار قبر گذاشتند. امام علیه السّلام جلو رفت و با شکافتن حلقه مردم خود را به جنازه رساند. دست روى سینهاش گذاشت و سپس فرمود: فلان بن فلان (یعنی نام او پدرش را برد) ترا به بهشت بشارت می دهم؛ از این لحظه به بعد دیگر ترسى بر تو نیست.
موسی بن سیار راوی این روایت می گوید عرض كردم: فدایت شوم مگر شما این مرد را می شناسید؟! فرمود: به خدا قسم تا به حال به این منطقه پا نگذاشته بودم (این سخن کنایه از عدم آشنایی امام علیه السلام با آن فرد است) سپس فرمود: ای موسى! مگر نمیدانى که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما ائمه عرضه مىشود؟ هر كوتاهى كه داشته باشند از خدا درخواست می كنیم تا از آن چشم پوشى نماید و هر کس که كار نیك داشته باشند از پروردگار تقاضا می كنیم تا او را مورد عنایت قرار دهد.(6)
او عالم آل محمد (علیهم صلوات الله) است
حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام به فرزندان خود می فرمود: «هَذَا أَخُوكُمْ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَالِمُ آلِ مُحَمَّدٍ» این برادر شما علی بن موسى الرضا عالم آل محمّد است در مسائل دینى به او مراجعه كنید و هر چه گفت قبول نمایید. من از پدرم جعفر بن محمّد علیهماالسّلام شنیدم چندین مرتبه فرمود كه عالم آل محمّد در نهاد تو است كاش او را درك می كردم که او همنام امیرالمؤمنین علی است.(7)
ادب تکریم مهمان
مهمانى براى حضرت رضا علیه السّلام آمد. آن حضرت در کنار او نشسته بود و مشغول صحبت بودند شب بود و نور خانه با چراغ تامین می شد که ناگهان نور آن کم شد. مهمان دست دراز كرد تا درستش كند ولى حضرت رضا علیه السّلام مانع شد و خود مشغول آن را تعمیر کرد تا درست شد. آنگاه فرمود:«إِنَّا قَوْمٌ لَا نَسْتَخْدِمُ أَضْیَافَنَا» ما خانوادهاى هستیم كه کار از مهمان خود نمی کشیم.(8)
رعایت کسی که مشغول غذا خوردن است
حضرت رضا علیه السلام به خادمان خود می فرمود: موقعى كه غذا می خورید اگر من بالاى سر شما ایستادم از جاى حركت نكنید تا غذایتان را بخورید. از خادمان حضرت نقل است که آن حضرت گاهى بعضى از ماها را صدا می زد. عرض می كردند غذا می خورد می فرمود بگذارید غذایش تمام شود. خادمی نقل می کند كه حضرت رضا علیه السلام هر وقت یكى از ماها غذا می خورد از او كارى نمی خواست تا غذایش تمام شود.(9)
تعیین مزد کارگر قبل از شروع به کار
یکی از همراهان امام رضا علیه السلام نقل می کند که روزی همراه با آن حضرت راهی منزل ایشان شدیم. وارد حیاط که شدیم دیدیم که خادمان مشغول ساخت آخوری برای چهار پایان هستند. امام رضا علیه السلام متوجه غریبه ای در بین کارگران شد. فرمود این کیست که به شما کمک می کند؟
عرض کردند کارگریست که مزد او را خواهیم داد. فرمود مزدش را معین کرده اید؟ گفتند: نه؛ اما هر چه به او بدهیم راضی می شود. با شنیدن این سخن امام علیه السلام بسیار ناراحت شد و آثار خشم در او ظاهر گشت.
راوی این جریان می گوید به ایشان عرض کردم ناراحت نشوید. فرمود: من چند مرتبه آنها را از این كار نهى كرده و به آنها تذکر داده ام كه هرگاه كسى را به كارى می گمارند ابتدا مبلغ اجرتش را با او قطعی كنند.
بعد فرمود: كسى كه براى تو كارى انجام می دهد و تو مزدش را با او طی نکرده باشی حتی اگر سه برابر هم به او بدهى خیال خواهد كرد كه اجرتش را كم دادهاى؛ اما اگر با او طی کنی وقتى اجرتش را به او می دهی از تو خوشحال خواهد شد كه به گفته خود وفا كردى و اگر یك ذرّه هم زیادتر از مزدش به او بدهی متوجه آن خواهد شد و بابت آن از تو سپاسگزارى خواهد کرد.(10)
--------------------------------------------------
1. عیون اخبار الرضا علیه السلام ج2 ص179
2. بحار الانوار ج49 ص94
3. عیون اخبار الرضا علیه السلام ج2 ص182. گفتن این ذکر بعد از نمازهای شکسته مستحب است.
4. همان
5. همان
6. بحار الانوار ج49 ص98
7. اعلام الوری ص328
8. بحار الانوار ج49 ص102
9. همان
10. الکافی ج5 ص288
در عربستان چه می گذرد !!!!!
What is happening in Saudi !!!!!
Was ist in Saudi passiert
ما يحدث في السعودية!!!!!
تیراندازی روز گذشته نظامیان سعودی به تظاهرکنندگان 'العوامیه'
در شرق عربستان، 24 زخمی بر جای گذاشت/ شماری از ساکنان
مناطق اطراف برای حمایت از مردم العوامیه به این شهر آمدند.
اول: خطوطي چهار طرف دور زمين نباشد؛ زيرا اين خطوط ساخته كفار و قانون بين المللي فوتبال است!
دوم: كلماتي كه كفار و مشركان به عنوان قانون بين المللي فوتبال وضع كرده اند، مانند گل و اوت و پنالتي و كرنر و …، گفته نشود زيرا گفتن اين كلمات حرام است و هر كس كه اينها را بگويد تنبيه و بايد از بازي اخراج شود و بايد به او گفته شود كه به كفار و مشركين شبيه شده اي…
سوم: هر كس از شما كه در اثناء بازي افتاد و دست يا پايش شكست، يا دستش به توپ خورد بازي به خاطر او نبايد متوقف شود و به كسي كه او را انداخته كارت زرد يا قرمز داده نشود، بلكه به هنگام شكسته شدن يا ضربه ديدن بايد به قاضي شرع مراجعه شود تا آن بازيكن حق شرعي خود را همانطور كه در قرآن است بگيرد و شما بايد شهادت دهيد كه فلاني عمداً دست يا پاي او را شكست…
چهارم: نبايد در تعداد بازيكنان با كفار و يهود و نصارا و خصوصاً آمريكاي خبيث تبعيت كنيد، به اين معنا كه نبايد با يازده نفر بازي كنيد، بلكه بايد بر اين تعداد اضافه يا كم كنيد.
پنجم: بايد با لباس خواب يا غيره خودتان و بدون شورت ها و پيراهن هاي رنگارنگ و شماره دار بازي كنيد، زيرا اين لباسها لباس اسلامي نيست، بلكه لباس كفار و غرب است.....
محمدکاظم کاظمی، شاعر شناخته شده افغان هم با شعر تازه :
پهلوانان شهر جادوییم، گام بر آهن مذاب زدیم
لرزه بر جان کوه افکندیم، بند بر گردن شهاب زدیم
نعره تا برکشید پیل دمان، بر تنش کوفتیم گرز گران
چشم تا باز کرد دیو سپید، بر سرش سنگ آسیاب زدیم
... ولی این خوابهای رنگارنگ پاره شد با صدای کشمکشی
اسب ما داشت اژدها میکشت، لاجرم خویش را به خواب زدیم
تیر گز هم اگر به چنگ آمد، که توانِ کمانکشیدن داشت؟
صبر کردیم تا شود نزدیک، خاک بر چشم آن جناب زدیم
رخش را در چرا رها کردیم تا که تهمینهای نصیب شود
او به دنبال رخش دیگر رفت، ما خری لنگ را رکاب زدیم
تا که بوسید دست ما را سیخ، گذر از مهرههای پشتش کرد
اینچنین برّه روی آتش رفت، اینچنین شد که ما کباب زدیم
هفت خوان را به ساعتی خوردیم، شهره گشتیم در گرانسنگی
لاجرم در مسیر کاهش وزن مدتی صبحها طناب زدیم
جوشن پاکدامنی که نبود، و از آن شعله ایمنی که نبود
ما سیاووشهای نابغهایم کرم ضد آفتاب زدیم
... قالوا ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد ءاباونا فاتونا بساطن مبین*قالت لهم رسلهم ان نحن بشر مثلکم ولکن الله یمن علی من یشاء من عباده و ما کان لنا ان ناتیکم بسلطن الا باذن الله...
(آیات 10 و 11 سوره ی ابراهیم)
...کافران گفتند ما شما پیغمبران را مثل خود بشری بیشتر نمی دانیم که به دعوی نبوت می خواهید ما را از آنچه پدران ما می پرستیدند منع کنید برای ما حجت و معجزی که ما را مجبور به ایمان کند بیاورید*رسولان باز به کافران پاسخ دادند که آری ما هم مانند شما بشری بیش نیستیم لیکن هر کس از بندگان را بخواهد به نعمت بزرگ نبوت منت می گذارد و ما را نرسد که آیت و معجزی الا به اذن و دستور خدا بیاوریم...
شاید یکی از بزرگترین مشکلاتی که پیامبران با آن دست و پنجه نرم می کرده اند نه شگفتی مسائلی که برای مردم شرح می داده اند که انسان بودنشان بوده است. تمام معجزاتی که به اذن خدا انجام می دادند برای این بود که خرق عادتی نشان داده تفاوت های معنوی وجود خویش را در ظاهر نشان دهند تا بدین وسیله مردم از آنان پیروی کنند. انسان ها همیشه از برتر از خویش تبعیت می کنند و متاسفانه بدلیل نشناختن گوهر وجود خویش همیشه موجودات دیگر از اجنه و ملائک را برتر از خویش می دانستند. مشکل مردمان در گذشته این بود که چگونه پیامبران مانند خودشان می خورند و می خوابند و در کوچه ها قدم می زنند؟! و مردمان متمدن! امروزی مشکلشان این است که نمی توانند وجود شهوت را در پیامبران و اولیاء خدا بپذیرند و از بن منکر این مسئله هستند! از افتخارات مسیحیان این است که مسیح به امر کثیف! آمیزش با زنان تن نداد و مسلمانان در مانده اند که چگونه وجود شهوت را در پیامبر اعظم منکر شوند با وجود نه همسر و کنیزکانی چند!
اصلا شهوت را جز پست ترین خصیصه ها به شمار می آوریم و حتی صحبت کردن راجع به آن را جایز نمی شماریم _ شاید به دلیل ترس از پاره شدن پرده ی حیا!_ اما نکته ی اصلی این است که باید شهوت را به عنوان جزئی از وجود انسان بپذیریم و هیچ دلیلی ندارد که وجود آن را در انسانی منکر شویم ولو اینکه ان انسان از اولیاء خدا باشد. و نیز هیچ دلیلی ندارد که عدم وجود آن در انسانی مایه ی مباهات وی شود. چرا که شهوت اگرچه امری مادی ست اما به قولی آنچه از این دام صید می شود با خود آن تفاوت ها دارد. شهوت شاید دلیل و انگیزه ی اصلی در تشکیل خانواده برای انسان ها بوده است. و خانواده یک امر بسیار مقدس است که نمی شود آن را منکر شد.
و نکته ی دیگر اینکه انسان به خاطر وجود دو بعدی خویش _ بعد مادی و بعد معنوی _ دارای نیازهای متفاوت از موجوذات دیگر می باشد. نیازهائی که بالنفسه بسیار با هم متفاوتند. انسان مجبور است که نیازهای مادی و معنوی خویش هر دو را ارضاء کند. و این نیازها با تمام تفاوت هائی که دارند مکمل یکدیگر محسوب می شوند تا انسان را برای رسیدن به هدفی والا یاری رسانند. این نیازها مادی یا معنوی هر دو از سوی خداوند در وجود انسان نهادینه شده است و هر دو به یک اندازه مقدس است. نیازهای شهوانی و میل به پرستش هر دو به یک اندازه مقدس هستند.
نکته ی پایانی اینکه اگر انسان به ارضاء هر یک از این نیازها به تنهائی بپردازد به انحراف و شکست منجر خواهد شد. نمونه های زنده ی آن را می شود در انحراف عارف مسلکان تارک دنیا دید که تنها به رفع نیازهای معنوی خویش می پردازند و انحراف مردمانی که تنها به رفع نیازهای
مادی خویش می پردازند. اگر شهوت به عنوان امری مذموم در روایات و احادیث ما آمده است منظور ارضاء شهوت به تنهائی بوده است نه اینکه شهوت بالنفسه مذموم باشد. باز در همین احادیث و روایات می توان احادیث زیادی پیدا کرد که در تاکید ارضاء نیازهای مادی به معنای اعم و شهوت گفته شده است.
سوال: شهوت و میل پرستش که دو نیاز مادی و معنوی هستند در یک حد مقدس نیستند چرا که شهوت به تنهائی از انسان حیوان می سازد اما میل پرستش حتی به صورت تک بعدی از انسان موجودی والا می سازد.
جواب: اسلام دینی دو بعدی ست و بر ارضای هر دو نیاز مادی و معنوی تاکید کرده است. پس برای شاهد باید به دیگر ادیان و مذاهب رجوع کرد. من گفتم که میل پرستش و ارضاء نیازهای معنوی اگر در کنار ارضاء نیازهای مادی نباشد گمراه کننده است. برای شاهد می توان به روحانیون مسیحی اشاره کرد. می توان مرتاضان هندی تارک مسک را نام برد که به مذهب سیک منجر شده که خود گویای اوج انحراف اس. می توان راهبان بودائی را نام برد که در عمل به اهداف خویش نرسیده اند. تمام اینان امور مادی را پست خوانده از آن کناره گرفته اند و تنها به امور معنوی پرداخته اند اما به کلی از آن امور منحرف شده اند.حال به اسلام برگردیم. اسلام که دینی دو بعدی ست. در آیات قرآن در احادیث و روایات متعدد شواهد زیادی در اهمیت نیازهای مادی آمده است. در سوره ی بقره می خوانیم:" زنان شما جامه ی ستر و عفاف شما هستند و شما نیز لباس عفت آنها هستید و خدا دانست که شما در کار مباشرت با زنان به نافرمانی ... (الی آخر آیه ی 187) در این آیه به وضوح بیان شده که حفظ دین و پرداختن به امور معنوی جز با ارضاء نیازهای مادی و شهوت میسر نمی باشد. پیامبر اکرم فرمود ازدواج نیمی از ایمان است پس در حفظ نیم دیگر کوشا باشد. اینجا نیز به صراحت بیان شده که با طرد نیازهای مادی نمی توان به بعد معنوی رسید و این اشتباهی بیش نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
روستای ما یک مدرسه بیشتر نداشت و آن هم دبستان بود.آن وقت ها عبدالحسین تو کلاس چهارم ابتدایی درس میخواند. با اینکه کار هم میکرد نمره هایش همیشه خوب بود یک روز از مدرسه که آمد بی مقدمه گفت:از فردا اجازه بدین دیگه مدرسه نرم.
من و باباش با چشم های گرد شده به هم نگاه کردیم. همچین درخواستی حتی یک بار هم سابقه نداشت.باباش گفت:تو که مدرسه رو دوست داشتی واسه چی نمیخوای بری؟
آمد چیزی بگوید بغض گلوش رو گرفت. همان طور بغض کرده گفت:بابا از فردا برات کشاورزی میکنم،خاکشوری میکنم، هرکاری بگی میکنم،ولی دیگه مدرسه نمیرم.
این را گفت و یکدفعه زد زیر گریه.حدس میزدم باید جریانی اتفاق افتاده باشد آن روز ولی هرچه به اش اصرار کردیم چیزی نگفت.
روز بعد دیدیم جدی _جدی نمیخواهد مدرسه برود.باباش به این سادگی ها راضی نمیشد،پاشو تو یک کفش کرده بود که :یاباید بری مدرسه یا باید بگی چرا نمیخوای بری.
آخرش عبدالحسین کوتاه آمد.گفت، آخه بابا روم نمیشه به شما بگم.
گفتم: ننه به من بگو.
سرش را انداخته بود پایین و چیزی نمیگفت. فکر کردم شاید خجالت میکشد.دستش را گرفتم و بردمش تو اتاق دیگر.کمی نازونوازشش کردم.گفت و با گریه گفت:مامان اون مدرسه دیگه نجس شده!
تعجب کردم پرسیدم: چرا پسرم؟
اسم معلمش را با غیظ آورد و گفت :روم به دیوار، دور ازجناب شما، دیروز این پدر سوخته رو با یک دختر دیدم، داشت...
شرم و حیا نگذاشت حرفش را ادامه بدهد.فقط صدای گریه اش بلندتر شد و با گریه گفت : اون مدرسه نجس شده من دیگه نمیرم...
آن دبستان تنها یک معلم داشت.او را هم میدانستیم طاغوتی است از این کارهایش ولی دیگر خبر نداشتیم
موضوع را به باباش گفتم. عبدالحسین پیش ما حتی سابقه ی یک دروغ هم نداشت.رو همین حساب پدرش گفت:حالا که اینطوره خودم هم دیگه میلم نیست بره مدرسه.
توی آبادی ما علاوه بر آن دبستان یک مکتب هم بود. از فردا گذاشتیمش آن جا به یاد گرفتن قرآن.
شهید عبد الحسین برونسی
آیه های عشق
عطر بال فرشتگان
عطربال فرشتگان بر سپیدار مانده است
پر کشیدند سوی نور، آسمان تار مانده است
چشمهایشان ستاره بود، راز صبحی هماره بود
در عبور نگاهشان، دل گرفتار مانده است
روز و شب بوسه می زدند، برلب دارالتهاب
سرخ رفتند وسالهاست، بوسه بردار مانده است
وای من! قلب کودکی زیر آوار مانده است
درد را واژگون کنید، باز درد است، باز درد!
سینه را شط خون کنید، فصل ایثار مانده است
باز هم سوی دور دست، چشم جو باز مانده است
چه هیاهوی روشنی! یک نفس چشم وا کنیم
باز در روح عاشقان شوق تکرار مانده است
مهاجران شفق
بیا بخوان و بخوانیم دفتری از عشق
حدیث حادث میدان باوری از عشق
بیا بشوی و بشوییم دیده ی دل را
به آب کوثر و باران اختری از عشق
بیا بریز و بریزیم اشک هجران را
به پای گلبن گل های پرپری از عشق
بیا بسوز و بسوزیم ز آتش حسرت
که کاروان شد و مانده خاطری از عشق
به ساحل سیه ی انزوا نمی بینیم
شکوه زورق در خون شناوری در عشق
دریغ و درد که قدر بهار نشناسیم
خزان قامت گل هاست کیفری از عشق
صلا دهید شهیدان دشت ماریه را
به جبهه ها شده بر پای محشری از عشق
به راه شام به زینب پیام آور نور
خبر دهید ز غوفای دیگری از عشق
مهاجران شفق راست قامتان ماندند
به جاودانه تاریخ مظهری از عشق
عروج همت یاران نگر که در معراج
ز بعد خویش گشودند معبری از عشق
مدام، حسرت نوشی در آتشم دارد
کجاست بامی خون رنگ، ساغری از عشق
نمره شما در مرتبه ایمان چند است؟
ایمان مراتب و درجاتی دارد که به تناسب هر مرتبه، شخص صعود میکند و به درجات و مقامات بهشتی نایل میشود؛ بنابراین اصل ایمان گرچه ضعیف باشد، اولین و کمترین چیزی است که از انسان میپذیرند و موجب سعادتش میشود؛ ولی بر هر مؤمن لازم است که مراتب عالیتری از ایمان را کسب کند و قرآن هم تصریح دارد بر این که ایمان قابل ازدیاد است.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ؛ اوست که آرامش بر دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی به ایمانشان افزون شود». (فتح، 4)
پس ایمان قابل ازدیاد است، چنان که کفر و نفاق نیز از این قائده مستثنی نمیباشد .
طبیعی است که اگر کسی اولین مرتبه ایمان را داشته باشد، ممکن است همراه آن مراتبی از کفر و شرک نیز در او وجود داشته باشد که خداوند در قرآن به این حقیقت نیز اشاره کرده و میفرماید: «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ؛ و بیشترشان به خدا ایمان نیاورند، مگر آن که مشرک باشند». (یوسف، 106)
و اصولاً با توجه به معنای وسیع توحید در قرآن میتوان دریافت که مراتب کامل ایمان برای اکثر افراد حاصل نمیشود. این که خوفی نداشته باشد جز از خدا، امیدی نداشته باشد جز به خدا و امثال اینها تا برسد به آن توحید بلندی که برای اولیاءالله میسّر میشود و اصلاً وجود استقلالی جز برای خداوند نمیبینند و طبعاً افراد ضعیف که ایمانشان آلوده به شرک است و به توحید خالص نرسیدهاند، باید تلاش کنند تا هرچه بیشتر از شرک رهایی یافته و در مسیر توحید پیش بروند.
علائم نفاق را شناسایی کنید!
کفر و نفاق نیز مانند ایمان، مراتب و شدت و ضعف دارد. در آیات قرآن، کسانی منافق نامیده میشوند که در جامعه اسلامی امثال آنان زیاد هستند؛ مانند آنان که از جهاد تخلّف میکردند و دلبستگی آنان به دنیا مانع میشد از این که وظایفشان را انجام دهند و آنان که با کسالت به نماز میایستند که:
«وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ کُسَالَی وَلاَ یُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ کَارِهُونَ؛ به نماز نیایند جز با حالت کسالت، و انفاق نکنند جز با حالت کراهت». (توبه، 54)
و آنان که به گفته قرآن: «یُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ یَفْعَلُواْ؛ مایلاند در برابر کاری که نکردهاند مورد ستایش قرار گیرند». (آلعمران، 188)
اینگونه چیزها از علایم نفاقند که گه گاهی در میان مؤمنان نیز به چشم میخورند؛ بنابراین مراتبی از کفر و شرک و نفاق وجود دارند که با مراتبی از ایمان توأمند.
چگونه ممکن است کفر با ایمان توأم شود؟
در پاسخ به این پرسش میتوان گفت که این وضع، علل مختلفی دارد که مهمترین آنها دو چیز است:
یکی، نقص معرفت است؛ یعنی علّت این که انسان به بعضی از مراتب توحید نرسیده یا بعضی از مقامات انبیا و اولیای خدا را نمیپذیرد، کمبود شناخت است؛ چون راهی که باید این علم برایش حاصل شود، نپیموده و آن علم برایش حاصل نمیشود و ایمانش ضعیف و ناقص باقی میماند.
عامل دوم، آلودگی نفسانی و ضعف اخلاقی است که نقش مهمتری دارد و نمیگذارد انسان به آنچه شناخته و فهمیده است، ملتزم شود. نظیر آن عده از نصارا که خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) آمدند و درباره عقایدشان با وی بحث کردند؛ ولی با این که در بحث ملزَم شدند و حرفی نداشتند بزنند، در عین حال ایمان نیاوردند. حضرت درباره آنان گفت: اینان به دلیل علاقه به شرب خمر و خوردن گوشت خوک ایمان نیاوردند؛ چون اگر مسلمان میشدند، لازم بود آنها را رها کنند؛ ولی عادت و آلودگی که به آنها پیدا کرده بودند، مانع میشد از این که مسلمان شوند.
البته معلوم است که شراب و گوشت خوک، خصوصیتی ندارند؛ مهم این است که وقتی مطلب ثابت شده را با خواستهها و هوسهای خویش از هر نوع و رنگی که باشد در تعارض دید، این خواستهها و هوسهای مورد تعارض، مانع میشوند از آن که به حقایق ثابت شده ایمان بیاورد؛ حال خواه هوس شراب و گوشت خوک باشد یا چیز دیگر. عمدهترین عاملی که در طول تاریخ باعث میشد مخالفان انبیا با آنان مخالفت ورزند، همین هواها و هوسها و دلبستگیهای مادی بود.
آلودگیهای اخلاقی نهتنها مانع ایمان آوردن انسان یا موجب ضعف ایمان وی هستند، که گاهی اصولاً موجب سلب ایمان وی میشوند و با این که ایمان آورده و تصمیم هم دارد به مقتضای ایمانش عمل کند، به تدریج در شرایطی قرار میگیرد که هوسهای او گل میکنند و چنانچه محیط برایش آماده و وسایل شهوترانی فراهم باشد، نخست با این گمان که یکبار و دو بار مهم نیست، مرتکب خلاف میشود و تدریجاً به جایی میرسد که به کلی ایمانش را از دست خواهد داد.
خداوند در قرآن نسبت به وجود چنین خطری به انسان هشدار میدهد. در بسیاری از آیات، از وجود رابطه کلی بین ایمان و عمل خبر داده میشود، به این ترتیب که ایمان منشأ انجام کار خوب میشود و متقابلاً انجام کار خوب نیز موجب ازدیاد ایمان خواهد شد، چنان که انجام کار زشت نیز به سلب ایمان منتهی میشود.
متعلقات ایمان چیست؟
ایمانِ به چه چیزهایی منشأ ارزش اخلاقی خواهد بود؟
از آنجا که در بسیاری از آیات، ایمان یا مؤمن به طور مطلق آمده و متعلق آن ذکر نشده است، مثل این که میفرماید:
"الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ؛ کسانی که ایمان آوردند و کار شایسته انجام دادند". (بقره، 82)
و نیز: "مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً؛ هر کس از زن و مرد، کار شایستهای انجام دهد در حالی که مؤمن باشد، پس حتماً به او زندگی پاک و پاکیزهای میبخشیم". (نحل، 97)
یا میفرماید:
"وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛ تقوای خدا پیشه کنید، اگر مؤمن هستید". (مائده، 57)
آری، از آنجا که در چنین آیاتی ایمان به طور مطلق آمده و کسانی از اینگونه آیات سوء استفاده میکنند، بنابراین لازم است برای پیشگیری از آن، این پرسش را پاسخگو باشیم.
هنگامی که در این زمینه قرآن را مورد مطالعه قرار میدهیم، میبینیم که در بسیاری از آیات با تعابیر گوناگون ایمان باللّه ذکر شده است، نظیر اینکه میفرماید:
"مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ؛ آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند". (بقره، 112)
یا
"وَمَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ؛ و کسی که روی خود را تسلیم خدا کند". (لقمان، 22)
یا میفرماید:
"إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ؛ کسانی که گفتند پروردگار ما الله است". (احقاف، 13و فصلت، 30)
یا میفرماید:
"وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ" (تغابن، 9)
از آیات قرآن به این نتیجه خواهیم رسید که ؛ ایمان "باللّه" قطعاً از مصادیق و متعلّقات ایمان خواهد بود که در لسان قرآن به طور مطلق ذکر شده و مطلوب و ارزشمند است.
موارد فراوانی در قرآن وجود دارد که "ایمان بالله و بالیوم الاخر" توأماً ذکر شده است:
"مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ِ هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد". (بقره، 62 و مائده، 69)
در بعضی موارد، ایمان به آنچه بر پیامبر نازل شده است، مطرح گردیده: "وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ؛ و به آنچه بر محمد نازل شده و آن حق است از جانب پروردگار ایشان، ایمان آوردند". (محمد، 2)
و در بعضی آیات، "ایمان بالله و رسله" ذکر شده:
"الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ؛ کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند". (حدید، 19 ـ 21)
در دو آیه، غیر از ایمان بالله و رسله چیزهای دیگری هم به عنوان متعلق ایمان آورده شده و میتوان گفت که به لحاظ ذکر متعلقات ایمان، از همه آیات جامعترند. در یکی از این دو آیه میفرماید:
"وَلَـکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ؛ نیک آن کس است که به خدا و روز جزا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیغمبران ایمان دارد". (بقره، 177)
و در آیه دوم میفرماید:
"آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ؛ پیغمبر به آنچه از پروردگارش به او نزول یافته، ایمان دارد و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران وی ایمان دارند". (بقره، 285)
منظور از ایمان در قرآن کریم، ایمان به سه اصل ؛ توحید ،معاد ، نبوت است که اساسیترین آنها، ایمان بالله خواهد بود که اگر جامع و کامل باشد، ایمان به دو اصل دیگر را نیز تأمین میکند؛ زیرا از آنجا که خداوند ربّ انسان است و به مقتضای ربوبیّت خود، باید او را هدایت کند و هدایت خداوند نسبت به انسان به وسیله وحی انجام میگیرد؛ ایمان بالله، متضمن ایمان به نبوّت خواهد بود.
پس ایمان به نبوّت از ایمان به توحید برمیخیزد؛ چنان که مقتضای عدل خداوند نیز این است که بین مؤمن و کافر، متّقی و فاسق، فرق بگذارد و هرکدام از آن دو را به پاداش مناسب یا مجازات متناسب با اعمال و رفتار زشت یا زیبای خویش برساند و قطعاً اعطای پاداش نیکوکاران و کیفر بزهکاران به طور کامل، جز در قیامت ممکن نیست و بنابراین ایمان به خدا و عدل او، خود به خود متضمّن ایمان به معاد خواهد بود.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
تأثیر دعا در کاهش فشارهای روانی
مهدی مردانی
يكي از مسائلي كه تمامي انسانها با آن دست به گريبان اند و پيوسته با آن مواجه مي باشند، مسئله رنج و سختي حاصل از مشكلات زندگي است كه به تصريح آيه شريفه "لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ"(1) خلقت انسان با آن عجين شده است و هيچ روزي بر آدمي نمي گذرد، مگر آنكه قبل و يا بعد از آن با ابتلائات و امتحاناتي رو به رو گرديده است؛ چرا كه اساساً بناي اين نشئه بر رنج و مشقت است و آدمي در اين دنيا بدون بلا نمي تواند باشد و به فرموده امير المؤمنين عليه السلام: "[الدُّنْيَا ]دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ؛(2) دنيا سرايي است كه با بلا و سختي پيچيده شده است." و كسي را ياراي گريز از آن نيست. بنابراين، گرفتاريها و مشكلات زندگي اموري هستند اجتناب ناپذير كه بايد با آن رو به رو شد؛ اما بايد خردمندانه با آنها برخورد كرد. از اين رو، پيشوايان دين كه برترين اسوه هاي زندگاني به شمار مي روند، راهكارهايي را براي كنترل و مديريت شرائط سخت و دشوار زندگي به ما آموخته اند.
مهم ترين راهبردي كه دين براي مقابله با سختيها و فشارهاي زندگي معرفي كرده، "صبر" است كه در ميان متون ديني (قرآن و روايات) از جايگاه والايي برخوردار مي باشد؛ لكن براي دست يافتن به اين راهبرد و عَمَلي كردن آن، نيازمند مهارتها و راهكارهايي هستيم كه اهل بيت عليهم السلام اين روشها را نيز به ما آموخته اند و سيره آنان در بردارنده مهارتها و روشهاي مقابله با فشارهاي رواني است.
يكي از اين راهكارها، كمك گرفتن و استعانت جستن از منابع عظيم تقويت روح و روان است؛ چرا كه يكي از اثراتي كه شرائط سخت و موقعيتهاي ناخوشايند در انسان مي گذارد، كاهش توان تحمل انسان است كه نتيجه آن عدم صبوري شخص در برابر سختيهاست. از اين رو، چنين فردي نيازمند قدرتي است كه ناتواني او را جبران كند و توان بردباري وي را تقويت نمايد. از جمله اين عوامل، صبر و نماز مي باشد كه قرآن كريم نيز به صراحت از اين دو به عنوان دو منبع مهم استعانت ياد كرده است: "يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ"؛(3) "اي افرادي كه ايمان آورده ايد! از صبر و نماز كمك بگيريد! [زيرا خداوند با صابران است."
اما يكي ديگر از اين عوامل تقويت توان روحي، "دعا" مي باشد.
تعريف دعا
دعا در لغت به معناي خواندن و صدا زدن مي باشد. "دَعَوتُ فلاناً"، يعني او را صدا زدم. و در اصطلاح، طلب كردن فرد پايين و پست از فرد بالا و برتر با حالت خضوع را گويند. (4) و در فرهنگ اصطلاحات (نفايس الفنون) نيز چنين تعريف شده است: "دعا، طلب حاجت است از حضرت باري تعالي به تضرع و اخلاص." (5)
همان گونه كه بيان شد، دعا و نيايش يكي از بزرگ ترين عواملي است كه در شرائط سخت و دشوار زندگي، توان روحي انسان را افزايش مي دهد و او را براي بردباري و مقابله با فشارهاي رواني آماده مي سازد؛ لكن براي رسيدن به اين باور و درك ميزان كاركرد اين عواملِ توانمندي، لازم است كه ابتدا با جايگاه آن آشنا شويم. براي اين منظور، اين مقوله را از سه منظر قرآن، روايات و سيره پيشوايان معصوم عليهم السلام مورد بررسي قرار مي دهيم.
دعا در قرآن
برخي از آياتي كه مرتبط با موضوع مورد بحث مي باشند، از اين قرارند:
الف. "وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ"؛(6) "هر گاه بندگانم از تو درباره من سؤال كردند، [بگو] من نزديكم، دعاي دعا كننده را به هنگامي كه مرا مي خواند، پاسخ مي گويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا هدايت يابند [و به مقصود برسند]."
در روايتي در ذيل اين آيه شريفه آمده است: "إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي... كَانَ إِذَا بَعَثَ نَبِيّاً قَالَ لَهُ إِذَا أَحْزَنَكَ أَمْرٌ تَكْرَهُهُ فَادْعُنِي أَسْتَجِبْ لَكَ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي أَعْطَي أُمَّتِي ذَلِكَ حَيْثُ يَقُولُ أُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛(7) خداي تبارك و تعالي... هر گاه پيامبري را مي فرستاد، به او مي فرمود: هر گاه امر ناخوشايندي تو را اندوهگين ساخت، مرا بخوان! پا سخت را مي دهم. و خداوند متعال اين موهبت را به امت من نيز داد كه فرمود: بخوانيد مرا تا شما را اجابت كنم."
بنا بر آنچه در اين كلام نوراني به خوبي بيان شده است، زمان پيشامد امور ناخوشايند، از جمله مواقعي است كه دعا در آن نقشي اساسي دارد؛ زيرا اين دعاست كه مي تواند در آن شرائط ناگوار به انسان آرامش دهد و به او نيروي مقاومت و صبر در برابر ناملايمات ببخشد.
و از كلام حضرت استفاده مي شود كه فضيلت دعا در گذشته مخصوص پيامبران بوده است؛ اما خداوند متعال از روي فضل و كرم خود آن را به امت پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله نيز عنايت فرموده؛ چنان كه در روايت ديگري از رسول اكرم صلي الله عليه وآله به اين نكته اشاره شده است كه فرمود: "از آنچه خداوند به امّت من عنايت فرمود و آنها را بدان سبب بر امّتهاي ديگر برتري داد، اين است كه به آنها سه خصلت بخشيد كه فقط به پيامبران عطا فرموده بود:
1. خداوند هر گاه پيامبري را بر مي انگيخت، مي فرمود: "در دينت بكوش و حَرَجي بر تو نيست." و اين را به امّت من داده است كه مي فرمايد: "در دين بر شما حرجي نگذاشت."
2. هر زمان پيامبري را بر مي انگيخت، مي فرمود: "هر گاه چيزي كه آن را نمي پسندي تو را غمگين كرد، مرا بخوان تا براي تو اجابت كنم." و اين را به امّت من داده كه مي فرمايد: "مرا بخوانيد تا براي شما اجابت كنم."
3. و هر گاه پيامبري را بر مي انگيخت، او را گواه قوم خود قرار مي داد و خداوند امّت مرا گواهان مردم قرار داد كه مي فرمايد: "تا پيامبر گواه شما باشد و شما گواهان مردم." (8)
اما برخي از نكات ديگري كه در آيه شريفه فوق وجود دارد، از اين قرار است:
اول: خداوند متعال در پاسخ نفرمود: بگو من نزديكم (به مناسبت اينكه اول آيه خطاب به پيامبرصلي الله عليه وآله است)، بلكه جهت تسريع در پاسخ بندگان كلمه بگو را حذف كرده، مستقيماً فرمود: "من نزديكم."
دوم: پروردگار سبحان خودش مستقيماً پاسخ داد و اين نشانه منزلت و شرف دعا نزد ذات اقدس اوست.
سوم: بنا بر ظاهر، كلام وحي مي بايست چنين باشد كه دعا كنيد تا اجابت نمايم؛ در حالي كه خداوند متعال اجابت را بر دعا كردن مقدم داشته است: "أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ"؛ "اجابت مي كنم دعاي دعا كننده را." و اين اشاره به حتمي بودن اجابت است.
چهارم: پروردگار متعال در اين آيه با جمله "فَلْيَسْتَجيبُوا لي "؛ "پس بايد مرا اجابت كنند." به دعا كردن بندگان امر كرده است.
پنجم: با ذكر جمله "لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ"؛ "باشد كه آنان هدايت يابند." گويا به بندگان خود چنين بشارت مي دهد كه دعايتان اجابت شد؛ چون "رشاد" به راه هدايتي گويند كه به مطلوب و مقصود مي رسد.
ب. آيه ديگري كه مي توان از آن در موضوع مورد بحث استفاده كرد، آيه ذيل مي باشد:
"ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها"؛(9) "رحمتي را كه خدا بر مردم بگشايد، كسي نتواند كه بازش دارد."
بنابر روايتي كه از امام صادق عليه السلام نقل شده است، مراد از رحمت در اين آيه "دعا" مي باشد. (10) به خوبي معلوم است كه وجه ارتباط دعا و رحمت چيست؛ زيرا در آن زمان كه انسان در كوران فشار و تنگناي مشكلات قرار مي گيرد و هيچ يك از اسباب دنيا نمي تواند او را از آن شرائط سخت نجات دهد، تنها اين دعا و ارتباط با خداست كه همچون نسيمي روح نواز غبار اندوه را از چهره جان او مي زدايد و به او آرامش خاطر مي بخشد.
دعا و نيايش يكي از بزرگ ترين عواملي است كه در شرائط سخت و دشوار زندگي، توان روحي انسان را افزايش مي دهد و او را براي بردباري و مقابله با فشارهاي رواني آماده مي سازد؛ لكن براي رسيدن به اين باور و درك ميزان كاركرد اين عواملِ توانمندي، لازم است كه ابتدا با جايگاه آن آشنا شويم. |
ج. همچنين اگر در برخي از دعاهايي كه قرآن كريم از لسان انبيا نقل كرده است، دقت كنيم، متوجه مي شويم كه اصل استعانت از دعا در ميان آنان نيز جاري بوده است و هر گاه كه رسولان الهي دچار ضعف و كاهش توان روحي مي شدند، به وسيله دعا و اتصال به ملكوت در صدد جبران توان روحي خود بوده اند. خواه اين ضعف و شكست ناشي از ناراحتيهايي بوده كه از اهل دنيا به آنها رسيده بود، همانند دعاي حضرت ايوب، نوح و موسي عليهم السلام و خواه به خاطر اندوههاي معنوي بوده كه بر اثر ترك اولي ايجاد شده بود، مانند دعاي حضرت آدم و يونس عليهما السلام. نمونه هايي از اين دعاها عبارت است از:
- دعاي حضرت ايوب عليه السلام: "وَ أَيُّوبَ إِذْ نادي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْري لِلْعابِدينَ"؛(11)
"و ايّوب را [به ياد آور] آن زمان كه پروردگارش را خواند [و عرضه داشت ]: بد حالي و مشكلات به من روي آورده و تو مهربان ترين مهرباناني! ما دعاي او را مستجاب كرديم و ناراحتيهايي را كه داشت، برطرف ساختيم و خاندانش را به او باز گردانديم و همانندشان را بر آنها افزوديم تا رحمتي از سوي ما و تذكّري براي عبادت كنندگان باشد."
- دعاي حضرت نوح عليه السلام: "وَ نُوحاً إِذْ نادي مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظيمِ"؛(12)
"و نوح را [به ياد آور] هنگامي كه پيش از آن [زمان پروردگار خود را ]خواند! ما دعاي او را مستجاب كرديم و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات داديم."
- دعاي حضرت موسي عليه السلام: "رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ"؛(13) "پروردگارا! هر خير و نيكي كه بر من فرستي، به آن نيازمندم."
- دعاي حضرت آدم و حواعليهم السلام پس از تخلف از فرمان الهي: "قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ"؛(14) "گفتند: پروردگارا! ما به خويشتن ستم كرديم و اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نكني، از زيانكاران خواهيم بود."
- دعاي حضرت يونس عليه السلام: "فَنادي فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ"؛(15) "پس در آن ظلمتها [ي متراكم ] صدا زد: [خداوندا!] جز تو معبودي نيست. منزّهي تو! من از ستمكاران بودم. پس ما دعاي او را به اجابت رسانديم و از آن اندوه نجاتش بخشيديم و اين گونه مؤمنان را نجات مي دهيم."
نكته قابل توجهي كه در آيه آخر وجود دارد، اين است كه خداوند متعال با عبارت "وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ" در واقع، يك اصل كاربردي را كه براي تمامي مؤمنين قابل اجرا مي باشد، مطرح كرده است و آن اينكه هر آن كس كه دچار غم و اندوه گردد، اگر خدا را به ياد آورد و او را بخواند، خداوند او را از آن غم نجات مي بخشد.
بنابراين، با مطالعه اين آيات به خوبي در مي يابيم كه انبيا و رسولان الهي نيز هنگامي كه در شرائط سخت و ناگوار قرا مي گرفتند، از دعا و مناجات با خدا براي جبران ضعف توان خود كمك مي گرفتند و اساساً از اين طريق، يعني ارتباط با منبع عظيم وحي بوده است كه مي توانستند وظيفه سنگين رسالت را به انجام رسانند.
دعا در روايات
همان طور كه بيان گرديد، يكي از مهم ترين تأثيرات دعا كه در هنگام بروز حوادث ناگوار براي شخص دعا كننده حاصل مي گردد، افزايش توان روحي و جبران ضعف رواني است و اين واقعيتي است كه در كلمات معصومين عليهم السلام نيز بدان اشاره شده و روايات بسياري بر آن دلالت مي كند كه به عنوان نمونه، به برخي از آنها اشاره مي كنيم:
الف. يكي از تعبيراتي كه در روايات مربوط به دعا به كار رفته است و بر اين مهم دلالت مي كند، تعبير "سلاح" مي باشد:
1. رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: "أَ لَا أَدُلُّكُمْ عَلَي سِلَاحٍ يُنْجيُكُمْ مِنْ أَعْدائِكُمْ وَ يُدِرُّ أَرْزَاقَكُمْ قَالُوا بَلَي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ تَدْعُونَ رَبَّكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاءُ؛(16)
آيا سلاحي را به شما نشان دهم كه از دشمنان نجاتتان مي دهد و روزيتان را زياد مي كند؟ عرض كردند: آري، اي رسول خدا! فرمود: شب و روز پروردگارتان را بخوانيد؛ زيرا كه سلاح مؤمن دعاست."
2. امام صادق عليه السلام فرمود: "إِنَّ الدُّعَاءَ أَنْفَذُ مِنْ سِلَاحِ الْحَدِيدِ؛(17) همانا دعا از سلاحِ تيز كارگرتر است."
3. و امام علي عليه السلام فرمود: "الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ؛(18)دعا سپر مؤمن است."
به خوبي معلوم است كه كاربرد سلاح، مقابله با خطرات و دفاع در برابر حملات مي باشد و كسي كه در موقعيت خطرناكي قرار گرفته است، با داشتن اسلحه احساس ايمني بيشتري مي كند و نسبت به حفظ جان و مال و عرض خود اطمينان خاطر فزون تري خواهد داشت. همين طور كسي كه به خاطر پيامدهاي ناگوار زندگي در يك شرائط سخت و دشوار روحي قرار گرفته است، با داشتن اسلحه دعا و كمك گرفتن از امدادهاي غيبي، اعتماد به نفس پيدا مي كند و در جهت مديريت و كنترل موقعيت پيش آمده، ثبات و ايستادگي بيشتري از خود نشان مي دهد و در واقع، دعا ابزاري است كه او را از شكست و ناكامي در مقابل مشكلات حفظ مي كند.
ب. موضوع ديگري كه در روايات مربوط به دعا بر آن تأكيد شده است، مسئله "ايمني از بلايا" مي باشد:
1. حضرت علي عليه السلام فرمود: "اِنَّ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ سَطَواتٍ وَ نَقَمَاتٍ فَاِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ فَادْفَعُوهَا بِالدُّعَاءِ فَاِنَّهُ لَا يَدْفَعُ الْبَلَاءَ اِلَّا الدُّعَاءُ؛(19) همانا خداي سبحان را خشمها و كيفرهايي است. پس هر گاه بر شما فرود آمدند، آنها را با دعا دور سازيد؛ زيرا كه بلا را چيزي جز دعا دور نمي كند."
2. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: "إِدْفَعُوا أَبْوَابَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ؛(20) درهاي بلا را با دعا ببنديد!"
3. همچنين آن حضرت فرمود: "لَا يَرُدُّ الْقَضَاءَ إِلَّا الدُّعَاءُ؛(21) قضاء (خواسته حتمي خدا) را چيزي جز دعا بر نمي گرداند."
به خوبي آشكار است كه آدمي در اين دنيا پيوسته با انواع بلاها و مصيبتها مواجه مي باشد؛ چه بلاهاي مادي و طبيعي و چه بلاهاي معنوي كه معاصي و گناهان باشد. از سوي ديگر، انسان نيز موجودي است ضعيف و ناتوان كه قدرت تحمل و كنترل انبوه غم و فشارهاي سخت را ندارد؛ لذا نيازمند قدرتي است كه او را در اين موقعيتهاي ناگوار ياري رساند و اين قدرت و نيروي معنوي چيزي جز دعا نيست كه حتي توان دفع كردن سخت ترين و حتمي ترين بلاها را نيز دارد و اين تعبيرات به كار رفته در لسان روايات در حقيقت اشاره اي است به نقش مؤثر و كاربردي دعا در زندگي انسان.
دعا در سيره پيشوايان عليهم السلام
مسئله دعا و نيايش يكي از مهم ترين مسائلي است كه در مكتب تشيع جايگاه خاصي داشته است و اهل بيت عصمت و طهارت نيز پيوسته آن را در سيره عَمَلي خود تبليغ و ترويج نموده اند. گواه و شاهد بر اين امر، ادعيه بسياري است كه از جانب ائمه معصومين عليهم السلام وارد شده است؛ دعاهايي چون: دعاي كميل، مناجات شعبانيه، دعا عرفه، ابو حمزه ثمالي، صحيفه سجاديه و ديگر ادعيه مأثوره.
الف. يكي از مواقعي كه اهل بيت عليهم السلام به دعا و استمداد از قدرت لا يزال الهي روي مي آوردند، هنگام خطرات و پيشامدهاي ناگوار و سخت بوده است كه "ميدانهاي نبرد و مبارزه" از جمله اين مواقع است:
1. در ماجراي جنگ بدر - كه نخستين و سخت ترين جنگ بزرگ مسلمانان با مشركان بود - ابن عباس چنين نقل مي كند: شبي كه در روز آن جنگ بدر رخ داد، پيامبرصلي الله عليه وآله به همراه مسلمين به مناجات و راز و نياز به درگاه الهي پرداختند. (22) رسول خداصلي الله عليه وآله رو به قبله ايستاده و دستهايش را به سوي آسمان بلند كرده بود و همچنان به نيايش و استغاثه ادامه مي داد تا آنجا كه عبا از دوشش به زمين افتاد. ايشان در دعايش عرض مي كرد: "خدايا! وعده اي را كه به من داده اي، تحقق بخش! پروردگارا! اگر اين گروه مؤمنان نابود شوند، پرستش تو از زمين برچيده خواهد شد." (23)
2. درباره جنگ احد نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند: زماني كه مردم در روز جنگ احد پيامبرصلي الله عليه وآله را رها كردند و از اطراف ايشان متفرق شدند، رسول خداصلي الله عليه وآله دست به دعا برداشته، عرض كردند: "اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَي وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ...؛ (24) بارخدايا! سپاس مخصوص توست. به سوي تو شكوه مي آورم و از تو ياري مي جويم."
3. همچنين امام علي عليه السلام در مواقع حساسِ ميدانهاي جنگ، به وسيله دعا كردن از خداوند استمداد مي جستند؛ از جمله در "يوم الهرير" كه سخت ترين روز نبرد صفين بود و جنگ بر دوستان امير المؤمنين عليه السلام شدّت گرفته بود، دعاي "كَرْب" را قرائت كردند و آن دعايي است كه اگر شخص گرفتار و غمگين بخواند، خداوند او را از آن غم نجات مي بخشد: "دَعَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يَوْمَ الْهَرِيرِ حِينَ اشْتَدَّ عَلَي أَوْلِيَائِهِ الْأَمْرُ دُعَاءَ الْكَرْبِ مَنْ دَعَا بِهِ وَ هُوَ فِي أَمْرٍ قَدْ كَرَبَهُ وَ غَمَّهُ نَجَّاهُ اللَّهُ مِنْهُ." (25)
4. نمونه بارز ديگر اين أمر، حضرت سيد الشهداءعليه السلام مي باشد؛ همان وجود نازنيني كه وقتي در كربلا و در سخت ترين شرائط قرار گرفت، تنها پروردگار خود را خواند و از او ياري خواست.
- از جمله وقتي در عصر تاسوعا، سپاهيان "عُمر سعد" قصد آغاز حمله را داشتند، امام عليه السلام خطاب به برادر خود، حضرت ابو الفضل عليه السلام فرمود: "إِرْجِعْ إِلَيْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَي غَدٍ وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِيَّةَ نُصَلِّي لِرَبِّنَا اللَّيْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ يَعْلَمُ أَنِّي أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ كِتَابِهِ وَ كَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الاِْسْتِغْفَارِ؛(26) به سوي آنان باز گرد و اگر توانستي، امشب را مهلت بگير و جنگ را به فردا موكول كن تا ما امشب را به نماز، مناجات و استغفار با پروردگارمان بپردازيم؛ زيرا خدا مي داند كه من به نماز براي او و تلاوت قرآن و كثرت دعا و استغفار علاقه دارم."
- در صبح روز عاشورا آن هنگام كه "عمر سعد" مشغول آرايش صفوف لشكر خويش بود، چون چشمان امام عليه السلام به انبوه لشكر دشمن افتاد و سيل عظيم صفوف دشمن را در مقابل خويش ديدند كه كمر به قتل وي بسته اند، دستها را به سوي آسمان بلند كرده، اين دعا را خواندند:
"اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ كَرْبٍ وَ رَجَائِي فِي كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِي ؛(27) بار خدايا! تو در هر غم و اندوهي، تكيه گاه و در هر پيشامد ناگواري، مايه اميد من هستي."
- و بنا بر نقل شيخ طوسي در "مصباح المتهجد" و سيد بن طاوس در "اقبال"، امام عليه السلام در آخرين دقايق حيات خود چشمان مبارك را باز كرده و به سوي آسمان متوجه گرديده، براي آخرين بار با پروردگار خويش چنين مناجات نمودند: "اللَّهُمَّ مُتَعَالِيَ الْمَكَانِ عَظِيمَ الْجَبَرُوتِ شَدِيدَ الْمِحَالِ غَنِيٌّ عَنِ الْخَلَائِقِ عَرِيضَ الْكِبْرِيَاءِ...؛ (28) اي خدايي كه مقامت بس بلند، غضبت شديد و نيرويت بالاتر از هر نيرو است! از مخلوقات خويش بي نياز هستي و در كبريا و عظمت خويش فراگير."
ب. همچنين از ديگر مواردي كه ائمه عليهم السلام متوجه بارگاه قدس ربوبي شده، به مناجات با خدا مي پرداختند، لحظاتي بود كه از سوي دشمنان "تهديد به مرگ مي شدند" و جان گراميشان در معرض خطر قرار مي گرفت:
1. از جمله اين ادعيه، دعاي امام صادق عليه السلام است. آن هنگام كه منصور (خليفه عباسي) حضرت را فرا خوانده بود و قصد كشتن ايشان را داشت: "فَلَمَّا أَدْخَلْتُهُ إِلَيْهِ رَأَيْتُهُ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَي سَرِيرِهِ وَ فِي يَدِهِ عَمُودُ حَدِيدٍ يُرِيدُ أَنْ يَقْتُلَهُ بِهِ وَ نَظَرْتُ إِلَي جَعْفَرٍعليه السلام وَ هُوَ يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ فَلَمْ أَشُكَّ أَنَّهُ قَاتِلُهُ وَ لَمْ أَفْهَمِ الْكَلَامَ الَّذِي كَانَ جَعْفَرٌعليه السلام يُحَرِّكُ بِهِ شَفَتَيْهِ بِهِ...؛ (29)[ راوي مي گويد: ]زماني كه امام عليه السلام را نزد منصور بردم، او را ديدم كه بر روي تختش نشسته و در دستش عمود آهنيني است كه مي خواهد با آن امام را به قتل برساند. در اين بين، به جعفر [بن محمد]عليهما السلام نگاه كردم و ديدم كه دو لبانش حركت مي كند؛ پس شك نكردم كه منصور او را مي كشد، اما كلام جعفرعليه السلام را نفهميدم ... ."
2. همچنين در مرتبه ديگري كه امام صادق عليه السلام به دربار منصور احضار شده بودند، ولي با سلامت از نزد او بيرون آمدند، در پاسخ كسي كه از علت اين امر شگفت سؤال كرده بود، فرمودند: "دعاي جدم امام حسين عليه السلام را خواندم." ربيع كه راوي اين جريان است، مي گويد: "به خدا سوگند! هيچ گاه در گرفتاريها اين دعا را نخواندم، مگر آنكه مشكلم بر طرف شد." (30)
3. و از اين قسم است دعاي امام كاظم عليه السلام آن هنگام كه آن حضرت را در گودال حيوانات درنده انداختند: "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ أَعَزَّ جُنْدَهُ وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ...؛ (31) به نام خداوند بخشاينده مهربان. خدايي جز او نيست، تنهاي تنهاست، وعده اش را تحقق بخشيد و بنده اش را ياري كرد، به لشكريانش عزت عطا فرمود، تمام گروهها[ي كفر و شرك ]را به تنهايي شكست داد و سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است."
در خاتمه، اين نكته را يادآور مي شويم كه اگر چه دعا در پيشامدهاي ناگوار و مواقع نياز مؤثر بوده و بدان سفارش شده است، لكن اين گونه نيست كه تنها محدود به چنين موقعيتهاي خاص باشد؛ چرا كه مسئله دعا و مناجات با پروردگار از امور فطري بشر است كه در همه انسانها - از هر دين و آييني كه باشند - به نحوي بروز و ظهور دارد. از اين رو، بايد بكوشيم كه اين حالت فطري را كه ممكن است در اعماق ضمير انسان مدفون گشته و تنها در حالات اضطرار و نياز رخ بنمايد، به صورت عنصري فعال در صحنه زندگي خود آشكار سازيم و آن را يكي از ضروريات زندگي معنوي خود به شمار آوريم؛ چنان كه در فرهنگ قرآني ما نيز "دعا" از امور ضروري در حيات ايماني معرفي شده است كه دوري از آن پيامدِ تنزل شخصيت و مهجوريت انسان از رحمت الهي را خواهد داشت: "وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي اَسْتَجِبْ لَكُمْ اِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرينَ"؛(32)"پروردگار شما گفته است: مرا بخوانيد تا [دعاي ] شما را بپذيرم! كساني كه از عبادت من تكبر مي ورزند، به زودي با ذلت وارد دوزخ مي شوند."
1) بلد / 4: "به تحقيق ما انسان را در رنج و سختي آفريديم."
2) نهج البلاغة، خ 226.
3) بقره / 153.
4) عدة الداعي، ابن فهد حلي، تحقيق: احمد موحدي قمي، قم، مكتبة الوجداني، ص 9.
5) فرهنگ اصطلاحات و تعريفات (نفايس الفنون)، بهروز ثروتيان، تبريز، انتشارات دانشگاه، چاپ اول، 1352 ش، ص 128.
6) بقره / 186.
7) ميزان الحكمة، محمد محمدي ري شهري، دار الحديث، چاپ اول، 1377 ش، ج 4، ص 1654، ح 5574.
8) بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، بيروت، دار الاحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403 ق، ج 90، ص 290.
9) فاطر / 2.
10) ميزان الحكمة، ج 4، ص 1654، ح 5575.
11) انبياء / 83 - 84.
12) همان / 76.
13) قصص / 24.
14) اعراف / 23.
15) انبياء / 87 - 88.
16) ميزان الحكمة، ص 1648، ح 5538.
17) همان، ح 5542.
18) همان، ح 5544.
19) همان، ص 1650، ح 5559.
20) همان، ح 5560.
21) همان، ص 1648، ح 5549.
22) چنان كه آيه 9 سوره انفال نيز به اين مطلب اشاره دارد: "إِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَ".
23) مجمع البيان في تفسير القرآن، فضل بن حسن طبرسي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ اول، 1415 ق، ج 4، ص 437، ذيل آيه 9 سوره انفال.
24) بحارالانوار، ج 88، ص 209.
25) مان، ص 238.
26) سخنان حسين بن علي از مدينه تا كربلا، محمد صادق نجمي، قم، جامعه مدرسين، حوزه علميه، 1378 ش، ص 141.
27) همان، ص 160.
28) همان، ص 263.
29) بحارالأنوار، ج 88، ص 281.
30) مكارم الاخلاق، فضل بن حسن طبرسي، منشورات شريف رضي، چاپ ششم، 1392 ق، ص 350.
31) بحارالانوار، ج 88، ص 328.
32) غافر / 60.
خواهر غریب
من به پابوسي تو آمده ام
شهر گلدسته هاي رنگارنگ
شهر قم، آشيان آل الله
شهر علم و ديانت و فرهنگ
گنبد دلگشاي تو از دور
در ميان مناره ها پيداست
امتداد حضور آينه ها
در نگاه ستاره ها پيداست
آه بانو، بگير دست مرا
که به جز تو مرا پناهي نيست
مي توان با تو تا خدا کوچيد
کز حرم تا بهشت راهي نيست
در پگاهي که با دو دست نياز
به ضريحت دخيل مي بندم
پر و بال دعاي خود را من
به پر جبرئيل مي بندم
بس که شب ها ستاره مي شمرم
آسماني شده ست دامن من
کز گناه است عاشقي کردن
گنه عالمي به گردن من
قطعه اي از بهشت خوب خدا
آشکارا به منظر حرم ست
طاير پرشکسته دل ما
تا هميشه کبوتر حرم ست
حجاب رسانه ملی، عربی می شود!
رسانه انقدر سرش شلوغ هست که شاید حوصله نداشته باشد دیگه فکر ی برای حجاب در این چهارچوب جادویی کند همین که سعی می کند دل پاکی داشته باشد هم برای خودش خیلی است اما چه کنیم که رسانه رسانه است و به همین خاطر کوله باری سنگین بر دوش دارد و چاره ای جز اهسته و پیوسته رفتن ندارد و الا هر سریع رفتنی انرژیش را می گیرد و هر اهسته رفتنی دیر به مقصد می رساندش و او را از رقبایش عقب میاندازد.
رسانه ملی باید میان انجام وظایف و رسالت های خود تعادل ایجاد کند، اگر به خاطر انجام به وظیفه ای، مسئولیتی دیگر را خوب اجرا نکند به همان اندازه که در مورد اول موفق خواهد شد در مورد دوم بعد ها خود و جامعه را با مشکل رو به رو می کند البته این فرض ما زمانی قابل پرداخت است که اصالتا فکری در این مورد شده باشد یعنی عقیده ای ناب و دغدغه ای موجود باشد مسئولیتی بدون هر گونه تساهل و تسامح و سلیقه گرایی تعریف شده باشد و راه ان ترسیم و حرکت به سوی هدف هم اغاز شده و بازوی نظارتی هم بر صحت امور کنترل داشته باشد.اما باید دید بحث حجاب در رسانه ملی در کدام وضعیت قرار دارد.
آیا به دل پاک اکتفا شده است یا نه حجاب هم مثل سایر موارد در امر فرهنگ سازی رسانه ملی در نظر گرفته شده است.بعید به نظر می رسد فکری نشده باشد حجاب در جامعه ایرانی امری است که با گوشت و خون جامعه امیخته شده و از دیر هنگام با فرهنگ ما بوده، هست و خواهد بود و رسانه ملی هم که قید دینی را یدک می کشد و قطب اول فرهنگ سازی در کشور است و پر مخاطب ترین رسانه؛ حتما بدین امرتوجه داشته، که این مهم را به راحتی می توان از آنچه به صورت تصویر به عنوان خروجی از صفحه تلویزیون پخش می شود و از گفتار مسئولین سازمان متوجه شد.
اما ابتدا باید به سراغ گفتار مسئولین این رسانه رفت که درباره تعامل حجاب و رسانه ملی چه می گویند آنچه از اظهار نظرهای مدیران سیما بر می اید تاکید بر رعایت حجاب و ترویج الگوی آن در این رسانه است حتی آنان پا را از این امر فراتر گذاشته و بعد عفاف را نیز در کنار حجاب مد نظر دارند. مشاور امور زنان در صدا و سیما مسئله ترویج حجاب و عفاف را از گذشته جزء ضوابط سازمان صدا و سیما و از رسالت های ذاتی آن می داند این نکته را همچنین می توان در سخنان و تاکیدات سازمانی رئیس رسانه ملی مشاهده کرد مدتی پس از صدور حکم دوره جدید ریاست آقای ضرغامی، وی با انتقاد از وضعیت عفاف و حجاب در صدا و سیما گفته بود:مساله حفظ حریم زن و مرد بسیار مهم است و باید در این زمینه الگوسازی شود و هم در محیط كاری و هم در برنامهها این مساله باید رعایت شود ما نباید مجری مشكلدار داشته باشیم همچنین آرایش كردن خانمها شرعا و قانونا ممنوع است كسی نباید آرایش كند چون خلاف شرع است و یك مورد هم نباید اتفاق بیفتد، همچنین شوخیهای زننده نیز نباید میان زنان و مردان چه در تلویزیون و چه در رادیو اتفاق بیفتد و ترجیحا اگر مهمان زن داریم مجری هم زن باشد، همچنین گویندگان خبر هم مستثنی از این قاعده نیستند مشاوران بانوان در صدا و سیما باید فعال شوند و در این زمینه كارهای اساسی انجام دهند.( جهان نیوز.8/2/89)
از این ایراد که بگذریم ،به این نقطه می رسیم که با اینکه پوشش رنگی اشکالی ندارد اما باید جلب توجه نکند ولی ما در این رسانه فرهنگ ساز چقدر توانستیم حجاب را با توجه به تمامی شرایط و قاعده عدم توجه الگوسازی کنیم یعنی اینکه اینطور مهندسی پیام کنیم که پوشش رنگی در منزل خوب و در میان نامحرمان امری مذموم است، نه به مانند مجموعه ساختمان پزشکان که همه و همه جا از حجاب رنگی استفاده می کردند
نکته ای که در کنار تمام این اظهار نظرها قابل توجه است خروجی رسانه است که خود آقای ضرغامی آن را بهترین گفتگو و بیان عملکرد سیما می داند و سوال اینجاست که آیا واقعا این موارد به طور کلی در برنامه های سیما نیز دیده می شود؟
آنچه که خروجی سیما است در مورد حجاب و البته عفاف کمی متفاوت از این عقاید است.در واقع مطابق آنچه که گفته شد اگر عقیده ناب و دغدغه درباره حجاب در سازمان وجود دارد ما باید در قسمت های بعدی( انجام مسئولیت بی هیچ پارازیت، و ترسیم راه، حرکت و نظارت)با مشکلاتی رو به رو باشیم اما قبل از پرداختن به موارد دیگر باید دوباره سری به اظهار نظرهای اخیر اقای ضرغامی زنیم که در مصاحبه با هفته نامه پنجره گفته بودند شاید کمی به دلایل خروجی متفاوت نسبت به عقاید مطرح آنان پی ببریم. ایشان در جهت الگو سازی حجاب می گویند برخی به ما انتقاد میکنند که زنهایی که شما در تلویزیون نشان میدهید، با واقعیت خارجی جامعه مطابقت ندارند.....دلیلش این است که صداوسیما باید الگوسازی کند.ما اینجا الگوسازی میکنیم، حجاب خوب را نشان میدهیم. همین حجاب خوب باید متنوع باشد. مصوبه کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم در خصوص ساماندهی مد و لباس، این وظیفه را به عهده صداوسیما گذاشته که بتواند حجاب اسلامی را در مدها و رنگهای متنوع و مختلف بهخصوص برای جوانان، معرفی کند تا اقبال بیشتری به حجاب اسلامی شود.
ایشان با بیان اینکه چادر حجاب برتر است می گویند:ما امروز در مورد بسیاری از نقشهای نمایشی از چادر استفاده میکنیم که نسبت به گذشته بسیار افزایش یافته و بهصورت یک فرهنگ غالب درآمده است که پیش از این در صداوسیما نبود؛ اما در کنار آن، ترویج حجاب اسلامی متنوع را طبق وظیفه قانونی خود انجام میدهیم؛ حالا یک نفر سلیقهاش اینطور است که اگر یک روسری آبی ببیند خیال میکند که این اشکال دارد، ولی نه هیچ اشکالی ندارد.برخی طرحهای زیبای لباس و روسری و مقنعه کامل، هیچ اشکال شرعی ندارد و وظیفه ماست که این تنوع را تبلیغ کنیم.
از همین جا باید اولین رگه های اختلاف را بیرون کشید اینکه صداوسیما باید الگو سازی کند از بدیهیات است اما مسئله همین جاست که ایشان تبلیغ حجاب متنوع و رنگی را وظیفه خود می داند و طرحهای زیبای لباس و روسری و مقنعه کامل را فاقد هیچ اشکال شرعی می داند و البته این نیز از این عقیده ایشان نشات می گیرد که حجاب کامل آن است که حداقل آن پوشش کامل موی سر و عدم استفاده از لباس تحریککننده است.
این گفته(عدم تحریک کنندگی)را می توان پله دوم حساب آورد و پله قبل از آن عدم جلب توجه است یعنی ما مقدمه گناه را هم فراهم نکنیم. رسانه باید قطعا پله اول را مد نظر بگیرد و در کنار آن پوشش مو و بعد پوشش کامل سایر بدن.جز مو تقریبا سایر موارد طبق نظر مسئول سیما، نقض می شود. بازیگری یا مجری با لباس رنگی و طرح جلب توجه کننده!
شهید مطهری در کتاب حجاب اینطور اورده اند که :"«در دنباله آیه میفرماید «وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ»؛ زنان عرب معمولاً خلخال به پا میکردند و برای این که بفهمانند خلخال قیمتی به پا دارند پای خود را محکم بر زمین میکوفتند. آیه کریمه از این کار هم نهی فرمود.
از این دستور میتوان فهمید که هر چیزی که موجب جلب توجه مردان میگردد، مانند استعمال عطرهای تند و همچنین آرایشهای جالب نظر در چهره ممنوع است. بطور کلی زن در معاشرت نباید کاری بکند که موجب تحریک و تهییج و جلب توجه مردان نامحرم گردد.»
آنچه در رسانه ملی امروزه بیش از پیش مشاهده می شود استفاده از حجاب های رنگی جلب توجه کننده، آرایش بازیگران و نمایان شدن حجم بدن در لباس ها می باشد البته این روند رویکرد اهسته و نرمی دارد و بیشتر تذکر این نوشته نسبت به آینده این رویکرد است
از این ایراد که بگذریم ،به این نقطه می رسیم که با اینکه پوشش رنگی اشکالی ندارد، اما باید جلب توجه نکند ولی ما در این رسانه فرهنگ ساز چقدر توانستیم حجاب را با توجه به تمامی شرایط و قاعده عدم توجه الگوسازی کنیم یعنی اینکه اینطور مهندسی پیام کنیم که پوشش رنگی در منزل خوب و در میان نامحرمان امری مذموم است، نه به مانند مجموعه ساختمان پزشکان که همه و همه جا از حجاب رنگی استفاده می کردند.توجه داشته باشید که بد حجابی که در سیما الگو سازی می شود فارغ از بحث برتری و تفوق پیام اصلی و معنوی است یعنی در بسیاری از همین سریال ها شرط غلبه معنی لزومی ندارد و موضوع انقدر ضروری نیست برایر رعایت این مورد.
نکته بعدی که آقای ضرغامی بدان عقیده دارند این است که در حوزه کارهای نظارتی، سختگیریهای شان زیاد است و در بسیاری از برنامهها وضعیت گریم خیلی بهتر شده است.ایشان بر این باورند که الان کمتر میتوان آرایش را در چهره بازیگران و مجریان دید و به واقع آرایش معنا ندارد. بازیگر باید گریم متناسب با نقش را داشته باشد.امری که در گذشته بیشتر با آرایش انجام میشد تا گریم.
ایشان در این رابطه اینطور می گویند که اما خیلی مواقع مسائل پیشبینی نشده و بیرونی باعث میشود تصور کنیم تخلفی صورت گرفته است...
در اینجا دو نکته مطرح است اول باید دید که اقای ضرغامی چرا آرایش را از گریم متفاوت می دانند مگر در احادیث و گفته های بزرگان ما قید کلمه آرایش و یا گریم آمده است؟ آنچه در احکام است این است که صورت زنان نباید زینت داشته باشد و اگر اینطور باشد باید در برابر نامحرم پوشانده شود حال این زینت می تواند گریم باشد یا آرایش یا ابروان برداشته یک بازیگر. انچه به کار گرفته می شود یا نباید زینت محسوب شود و اگر زینت است تنها در یک صورت می تواند مورد استفاده گردد، که نکته دوم ما هم درهمین جا شکل می گیرد و جواب آن هم توسط خود اقای ضرغامی داده شده ایشان می گویند در مورد سریال یوسف هم به رهبری عرض کردم که آرایش همسر فرعون زیاد است و یک جاهایی خود ما به آن اشکال داریم، ایشان فرمودند اگر آن پیام کلی و معنوی که منتقل میشود، برتری و تفوق خود را نشان دهد این مسائل میتواند قابل اغماض باشد.»اما همانطور که مشخص است در بحث تفوق معنی، مرز بسیار باریکی است و تشخیص قوی می خواهد و امری محدود و نه همه جایی است.
انچه در کل به نظر می رسد فارق از ایرادات موجود در مراحل ایجاد مسئولیت، ترسیم راه، حرکت و نظارت که به دلیل مصلحت اندیشی، کمیت زدگی و سلیقه گرایی ایجاد شده است؛ ما در زمینه اعتقادات و نظر در اولین گام دارای رگه هایی از آسیب و تساهل هستیم که این موارد به دلیل اهمیت رسانه در امر فرهنگ سازی، وجودشان آسیب هایی را به دنبال خواهد داشت. و همان مشکلات دیگر در مراحل بعد از عقیده و دغدغه نیز موجب شده تا خروجی ما نسبت به اصول مان پیرامون حجاب دارای انحراف باشد و ما اکنون با مشکل الگو سازی حجاب در سیمای ملی مواجه باشیم. آنچه در رسانه ملی امروزه بیش از پیش مشاهده می شود استفاده از حجاب های رنگی جلب توجه کننده، آرایش بازیگران و نمایان شدن حجم بدن در لباس ها می باشد البته این روند رویکرد اهسته و نرمی دارد و بیشتر تذکر این نوشته نسبت به آینده این رویکرد است .رویکردی که شاید از همه بیشتر با دو سریال شمس العماره و به کجا چنین شتابان جلوه خاصی به خود گرفت و حال بیش از پیش ادامه دارد به خصوص در دو مورد رواج حجاب های رنگی بدون مهندسی پیام و ارایش بازیگران.
باید برای خروجی فکری کرد. هر چند عقیده ما بی نقص باشد ولی اگر خروجی رسانه منطبق بر عقاید اولیه نباشد معلوم است که مشکلی در کار است که باید بر طرف شود. البته این دغدغه در مسئولین سیما هست و باید کمی دقیق تر به مسئله حجاب و چگونه مهندسی پیام برای الگو سازی آن بپردازند.
این خصوصیات در یک حجاب(رنگی بودن، با ارایش بودن و..) ما را بیاد حجاب های عربی می اندازد به خصوص که می توان این نوع حجاب را در شبکه ای عربی زبان مشاهده نمود .حجابی که مطابق متون دینی ما به طور حتم دارای ایراد است و حتی قاعده فرهنگ منطقه ای حجاب را هم در بر نمی گیرد بلکه نقض کننده اصول اولیه حجاب است. و این بیماری است که ما مدت ها از ان در سینما عبور کردیم و حال در شبکه پخش نمایش خانگی و سیما در حال ابتلای به آن هستیم. متاسفانه این ایراد در شبکه خبری شبکه العالم که باید مروج ارزشهای ما در تمام سطوح، حتی فرهنگ سازی درست حجاب باشد نقض می شود.
باید برای خروجی فکری کرد. هر چند عقیده ما بی نقص باشد ولی اگر خروجی رسانه منطبق بر عقاید اولیه نباشد معلوم است که مشکلی در کار است که باید بر طرف شود. البته این دغدغه در مسئولین سیما هست و باید کمی دقیق تر به مسئله حجاب و چگونه مهندسی پیام برای الگو سازی آن بپردازند.
رسانه ما قطعا در برابر سایر رسانه های مشابه رسانه ای است پاک و باید سعی کرد به آلودگی دچار نشود و برای رفع آلودگی های جزئی آن نیز با دقت و برنامه ریزی و عدم تساهل و سلیقه گرایی رفتار کرد و البته رفتارهای ضربتی صرف(راپل فرهنگی!)در این زمینه قطعا صحیح نمی باشد.
عطاالله باباپور
بخش ارتباطات تبیان
تأثیر اعمال نیک برای مردگان
حضرت امام صادق (ع) می فرمایند: «مرده به خاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او می شود شادمان می گردد، همان گونه که زنده به وسیله هدیه ای که به او می دهند، خوشحال می گردد
یكی از مسایلی كه در مسأله برزخ مطرح است جریان تكامل برزخی است، یعنی انسان در عالم برزخ از بركات و خیراتی كه بعد از مرگ نصیب او میشود بهره مند میگردد و چه بسا از نسل انسان فرد مؤمنی به دنیا بیاید و برای انسان طلب آمرزش كند كه در این صورت اگر فرد صالح بوده درجات بیشتری نصیب او میشود و اگر انسان معصیت كار بوده سبب تخفیف یا آمرزش گناهان او خواهد شد. لذا در روایات اسلامی اصرار شده كه برای اموات باید طلب آمرزش نمود و یا به یاد آنها كارهای نیك انجام داد. حكیم و عارف بزرگواری از استادش نقل میكرد كه استادم میگفت: من برای فلان حكیم الهی (كه حدود سه هزار سال قبل از دنیا رفته بود) شبهای جمعه سوره فاتحه میخواندم. این حكیم خوش شانس را ببینید كه بعد از حدود سه هزار سال در میان امت اسلامی یك عالم دینی برایش طلب آمرزش میكند.
هم چنین بر اساس روایات اسلامی فرزند صالح همانند صدقات جاری برای والدین در عالم برزخ موجب اجر است، گاهی فرزند صالحی برای پدر و مادر خویش استغفار میكند و خداوند در برزخ آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار میدهد و گاهی فرزند بدون آن كه در یاد پدر و مادر باشد عمل نیكی انجام میدهد و چون انجام آن كار خوب، محصول تربیت صحیح والدین او بوده، خداوند در برزخ آنان را از عمل خیر فرزندش برخوردار میسازد و به عذاب او خاتمه میدهد، لذا نقل شده كه رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ روزی بر سر قبری گذر كرد، كه صاحب آن قبر در حال عذاب بود. سال بعد از كنار همان قبر گذشت و صاحب قبر را در حال عذاب نیافت، از پیشگاه الهی درخواست نمود كه او را از علّت تغییر وضع آگاه سازد، خداوند به حضرت مسیح وحی فرستاد كه صاحب قبر فرزند صالحی از خود به جای گذارده بود او در این فاصله بالغ شد و كارهای خیر انجام داد، من عذاب این پدر را به احترام عمل فرزند نیكوكارش از میان برداشتم . (معادشناسی، سید محمد حسین تهرانی، انتشارات حكمت، قم، 1402 ق)
پس از مرگ انسان، بر اطرافیان و دیگر مؤمنان اعمالی واجب است؛ مانند غسل، کفن، نماز و دفن و واجباتی که از میّت قضاء شده است که باید هرچه زودتر انجام پذیرد.[1] اما انجام برخی اعمال برای اموات مستحب است، که از جمله آنها صدقه دادن، دعا کردن، خواندن قرآن، نماز و به طور کلی کارهای نیک است که در آرامش و شادى روح میّت تأثیر فراوان دارد. در اینجا توضیح مختصری پیرامون هر یک از این موارد داده می شود:
1.صدقه دادن: یکى از افراد بنى ساعده که مادرش از دنیا رفته بود، به رسول اکرم (ص) عرض کرد: در غیاب من، مادرم از دنیا رفته اگر من براى او چیزى صدقه بدهم نفعش عاید وى مىشود. آن حضرت فرمود: بلى.[2]
2.دعاکردن: حضرت امام صادق (ع) می فرمایند: «مرده به خاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او می شود شادمان می گردد، همان گونه که زنده به وسیله هدیه ای که به او می دهند، خوشحال می گردد».[3]
3.خواندن قرآن: پیامبر اکرم (ص) فرمود: «هر کس به قبرستان گذر کند و یازده مرتبه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» [سوره توحید] را بخواند و ثواب آن را به مردهها ببخشد، به تعداد اموات به او اجر مىدهند».[4]
حضرت امام رضا (ع) فرمودند: «هر که قبر مؤمنی را زیارت کند و در کنار آن هفت مرتبه إنّا انزلناه بخواند، خداوند او را با صاحب قبر می آمرزد».[5]
4. خواندن نماز: مستحبّ است در شب اول قبر، دو رکعت نماز وحشت (نماز هدیه میّت در شب دفن[6]) براى میّت بخوانند و دستورش در رساله های عملیه مراجع تقلید بیان شده است.[7] و همچنین سایر نمازهای مستحبی نیز مطلوب است.
5. انجام کارهای نیک: امام صادق (ع) فرمود: «…صدقه، دعا و نیکى به میّت مىرسد و اجرش را به کننده این کارها و میت می دهند».[8] «هر مسلمانى به نیابت از اموات عمل خیری انجام دهد، خداى تعالى پاداش وى را چند برابر نماید و مردگان را از آن بهرهمند سازد» .[9]
از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: «مردگانتان را که در قبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. مردگان شما زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. آنها خود، قدرت انجام کاری را ندارند، شما صدقه و دعائی به آنها هدیه کنید».[10]
پی نوشت ها:
[1]. در باره اعمال واجب برای میّت به نمایه های زیر مراجعه کنید:1. «خمس اموال میت»، سؤال 3542 (سایت اسلام کوئست: 3780)و2. «قضای نماز و روزه پدر و مادر»، سؤال 4115 (سایت اسلام کوئست: 4400).
[2]. ملاحویش آل غازى، عبدالقادر، بیان المعانی، ج 1، ص 203، مطبعة الترقى، دمشق، چاپ اول، 1382ق؛ قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364ش.
[3]. محجة البیضاء، ج 8، ص 292.
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 10، ص 368، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
[5]. همان، ج 79، ص 169.
[6]. عاملی (کفعمی)، ابراهیم بن علی، المصباح، ص 411، نشر دارالرضی، قم، چاپ دوم، 1405ق؛ عاملی،شیخ حر، وسائل الشیعة، ج 8، ص 168.
[7]. موسوی خمینی، سید روح الله، توضیح المسائل (محشی)، ج 1، ص 348، محقق/ مصحح: بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هشتم، 1424ق.
[8]. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعة، ج 8، ص 279، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، 1409ق.
[9]. حلّی، ابن فهد، عدة الداعی، ص 146، دارالکتاب الاسلامی، قم، 1407ق.
[10]. یزدی، شیخ حسن بن علی، انوار الهدایة، ص 115، چاپخانه نعمان، نجف.
چگونه با جوانان رفتار کنیم که از مذهب زده نشوند ؟
در برخورد با جوانان نباید همه کارهایی را که از آنان سر میزند و بزرگترها نمیپسندند، زشت بدانیم و با آنان مانند گناهکاران برخورد کنیم و آنان را بیدین بدانیم، چون بسیاری از کارهای آنها نشانه بیدینی نیست ، و ما برداشت صحیحی از آنها نداریم.
اگر کارهای خلافی از آنان سر میزند، میتوانیم با روشی صحیح و منطقی و با اخلاقی نیکو، برخوردی صحیح و عاقلانه داشته باشیم تا از دین و معنویت زده نشوند.
نقش خانوادهها در گرایشهای مذهبی و غیر مذهبی جوانان بسیار مهم است، بلکه اساس و زیربنای ساختار رفتاری فرزندان، در خانوادهها شکل میگیرد. از این جهت در آیات و روایات نسبت به فرزندان و تربیت آنان سفارشهای فراوانی به پدران و مادران شده و بر تربیت صحیح آنان تأکید شده است. رفتارها و اخلاق پدران و مادران تأثیر مثبت یا منفی بر فرزندان دارد. اگر پدر و مادری گرایش مذهبی نداشته باشند، در این که با فرزندان آنان چگونه باید برخورد شود تا عشق به مذهب در دل آنان شعلهور شود و به سوی حق و عدل تمایل پیدا کنند، شاید کاری بسیار مشکل باشد و ظرافت خاصی لازم دارد.
برای جذب جوانان به دین توسط پدر و مادر لازم است:
1 ـ اخلاق و رفتار والدین عاقلانه و صحیح باشد. کج فکری، کوتاه بینی و کج خُلقی بازدارندگی دارد و ازتاثیر گفتارها و نصایح میکاهد.
2 ـ والدین باید برای جوان جذابیت داشته باشند تا سخنان و رفتار آنان برای او مؤثر و الگو باشد.
3 ـ استفاده از آیات قرآن و احادیث مناسب و نقل روش و سیره پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و بزرگان اگر به طور صحیح انجام شود، تأثیر بسیاری در جذب آنان دارد. امام رضا(ع) فرمود: «انّ الناس لو علموا محاسن کلامنا لَاتتبعونا؛(1) اگر مردم زیباییهای کلام ما را بدانند، از ما پیروی میکنند.»
شخصی خدمت امام باقر(ع) رسید، حضرت فرمود: «شیعیان ما محبّت در دلشان افکنده میشود و آنان ما را دوست دارند، در حالی که ما را ندیده و کلام ما را نشنیدهاند. اگر آنان ما را ببینند و کلام ما را بشنوند، بر هدایت آنان افزوده میشود». (2)
از امام رضا(ع) نقل شده است: «تقوا و ورع را مراعات کنید. امانت دار و راستگو باشید. نسبت به همسایهها خوش رفتار باشید. اینها چیزهایی است که محمد(ص) بدانها سفارش کرده است. در بین مردم نماز را برپا کنید و به دیدار خویشان بروید و به عیادت مریضان بروید. در تشییع جنازهها شرکت کنید. زینت ما باشید و باعث زشتی و سرافکندگی ما نباشید. ما را پیش چشم مردم، بد جلوه ندهید و باعث نشوید که مردم به ما بدبین شوند».(3)
حُسن خلق و رفتار زیبا نقش مؤثری در جذب دیگران مخصوصاً جوانان دارد و آنان را به اسلام و رفتار اسلامی جذب میکند.
معاشرت با خانوادههای مذهبی به خصوص معاشرت با خوبان بسیار مؤثر است.
در صورتی که نوع برخورد با جوانان را برای جذب به باورهای دینی و واجبات و تکالیف ، از زاویه فریضه دینی امر به معروف نگاه کنیم، در پاسخ میگوییم:
امر به معروف و نهی از منکر مسئولیت بزرگی است که باید با ظرافت خاص انجام گیرد. طبیعی است که اگر این فریضه الهی به طور شایسته عملی نگردد، چه بسا اثر معکوس خواهد داشت.
شیوه آئینه وار
حدیثی از پیامبر (ص) نقل شده که فرمود: ( المومن مراه المومن ) مو من آئینه مؤمن است . اگر در این حدیث کوتاه دقت کنیم، نکاتی درباره شیوه امر به معروف درک میکنیم ؛ از جمله :
1- آئینه از روی صفا عیب را میگوید ، نه از روی انتقام ، غرض و کینه
2- آئینه زمانی عیب را نشان میدهد که خودش گردو غبار زده نباشد.
3- آئینه مراعات مقام و مدال را نمیکند.
4- آئینه عیب را بزرگتر از آنچه هست ،نشان نمیدهد.
5- آئینه همراه با نشان دادن عیب ،نقاط قوت را نیز نشان میدهد.
6- آئینه عیب را روبرو میگوید نه پشت سر.
7- آئینه عیب را بی سرو صدا میگوید.
8- آئینه عیب را در دل نگه میدارد و همین که از کنارش رد شدی عیب از صفحه او پاک میشود.
9- آئینه را اگر شکستی ، خردههای آن هم زشت و زیبا را نشان میدهد. مؤمن را اگر شکستی و تحقیر کردی ،باز دست از حرفش بر نمیدارد .
10- اگر آئینه عیب مرا گفت ، باید خودم را اصلاح کنم ،؛ نه آنکه آئینه را بشکنم .آری! اگر مسلمانی نهی از منکر کرد ،شما گناه را از خود دور کن و به انتقاد کننده اعتراض نکن.
آدابی برای امر به معروف و نهی از منکر
اسلام آداب خاصی را برای امر به معروف و نهی از منکر در نظر گرفته است که مهمترین آنها عبارتند از:
1- حُسن برخورد
قرآن مجید خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «ای پیغمبر! به بندگانم بگو که با مردم با نیکوترین وجه صحبت نمایند».(4)
خداوند از حضرت موسی (ع) میخواهد با فرعون که ادعای خدایی دارد با نرمی و ملاطفت تکلم کند و به او بگوید: آیا میخواهی تو را به راه خداوند هدایت کنم تا به درگاه او خاشع شوی؟(5)
هرگز نمیتوان با خشم و خشونت، جوان را از گناه باز داشت. روح جوان بسیار آسیب پذیر است و در برابر برخورد قهر آمیز واکنش نشان میدهد، از این رو باید مواظب بود لطمهای به شخصیت افراد وارد نشود. امام خمینی در این باره میگوید:
«سزاوار است آمر به معروف و ناهی از منکر، در امر و نهی خود و مراتب انکارش، چون طبیبی دلسوز و پدری مهربان که مصلحت مرتکب را رعایت میکند باشد و انکارش بر او خصوصاً و بر امت عموماً لطف و رحمت باشد».(6)
2- جلب اعتماد
امر به معروف و نهی از منکر در صورتی با موفقیت انجام میگیرد که اعتماد طرف مقابل جلب شود. بدون جلب اعتماد نمیتوان در شخصی نفوذ کرد، از این رو امام علی(ع) میفرماید: «دلهای مردم وحشی است، پس هر کسی بتواند با آنها الفت برقرار کند، به او روی خواهند آورد». (7) برای این کار باید به خطاکار شخصیت داد و از به کار بردن الفاظ تحقیر آمیز خودداری کرد.
3- در نظر گرفتن وضع روحی و روانی
در اجرای صحیح امر به معروف و نهی از منکر باید شرایط مخاطب را در نظر گرفت. اگر عصبانی است نمیتوان نصیحت کرد.
امام علی(ع) میفرماید:
«برای دلهای آدمیان، علاقه و اقبال و گاهی تنفر و ادبار است. هنگامی که میخواهید کاری را انجام دهید از طریق علاقةاشخاص وارد شوید زیرا هنگامی که کسی را مجبور بر کاری کنید نابینا میشود».(8) یعنی خود را به کوری و کری میزند.
4- محترم شمردن عقاید افراد
دختر خانمی که لباس مبتذل پوشیده و یا جوانی که سر و وضع خاصی دارد، اینها را ارزش تلقی میکند و نشانه شخصیت میداند. اگر چه از دید ما این نظریه باطل است اما باید توجه داشت که توهین کردن به عقیده و نظر آنها توهین به همه وجودشان خواهد بود. از این رو اسلام به مسلمانان دستور میدهد که حتی از توهین کردن به بت پر ستها خودداری کنند.(9)
5- انصاف در برخورد
قرآن کریم در نهی از شراب ، اول از منافع مادی و مالی آن سخن گفته است و بعد میفرماید : (ضررش از نفعش بیشتر است)
خداوند در برخورد با کافران و منافقان ومشرکان ، همواره از عبارت (اکثرهم) استفاده میکند، یعنی همه آنان را نفی نمیکند بلکه میفرماید: بیشتر آنها چنین هستند در برخورد با خلافکاران نیز باید ابتدا نقاط قوت و مثبت آنها را بگوییم و سپس آنها را متذکر کنیم .
6- امید دادن
گاهی انسان گنهکار با خود میگوید :دیگر از ما گذشته است ، ما دیگرراهی برای بازگشت نداریم. ما دیگر جهنمی شدهایم . این گونه افراد هر روز به گناه بیشتری گرفتار میشوند.
چون قامت ما برای غرق است در کم و زیاد او چه فرق است
باید به آنها از عفو الهی و از پذیرفتن توبه و لطفی که خداوند به توبه کنندگان دارم بگوییم و خاطراتی از توبه کنندگان بیان کنیم تا گناه ، او را به یاس نکشاند . باید به او تذکر داد که یاس از گناهان کبیره است .
7 – ایجاد محبت
در بخش مهمی از قرآن ، خداوند نعمتهای خود را می شمارد تا عشق انسان را نسبت به خود زیاد کند.
قرآن که مردم را امر به عبادت میکند ، میفرماید : پروردگار کعبه را پرستش کنید ؛ زیرا او شما را از گرسنگی و ترس نجات داد.
نمونههایی از سیره پیامبر اکرم ( ص) درباره جذب دلها:
1- هر گاه سه روز یکی از یاران را نمیدید ، به سراغش میرفت.
2- از مریضها در دورترین نقطه شهر عیادت میکرد.
3- مردم را با بهترین نام صدا میزد . حتی نام زنان و کودکان را با کرامت میبرد.
8- مخفیانه و مختصر باشد
در حدیث میخوانیم : هر کس برادر دینی خود را مخفیانه موعظه کند ،او را آراسته کرده ،ولی هر کس آشکارا موعظه کند، او را شرمنده کرده است.
گرنصیحت کنی ، به خلوت کن که جز این ، شیوه نصیحت نیست
هر نصیحت که بر ملا باشد آن نصیحت به جز فضیحت نیست
در حدیث میخوانیم : هر گاه کسی را موعظه میکنی ؛ خلاصه بگو!
9- توجه به زمان
در روایات میخوانیم : هنگام مسافرت ، خانواده خود را به تقوی سفارش کنید ؛ زیرا در آستانه جدایی ،علاقهها اوج میگیرد و زمینه پذیرش در انسان زیاد میشود.
در حدیث میخوانیم : به هنگام خشم و غضب ، کسی را ادب نکنید زیرا در معرض افراط هستید .
در قرآن نیز نسبت به استغفار در سحر مکرر سفارش شده است.
پینوشتها :
1 . بحارالانوار، ج 2، ص 30.
2 . همان، ج 24 ، ص 151.
3 . همان، ج 78، ص 348.
4 . اسراء (17) آیه53.
5 . نازعات، آیه 18 و 19.
6 . تحریر الوسیله، ج1، ص 481.
7 . نهج البلاغه، قصار 47.
8 . همان، قصار 193.
9 . انعام( 6) آیه 108.
فرآوری : زهرا اجلال
گروه دین تبیان
حکایتی شیرین از حساب دقیق عبادات
مناظره امام کاظم(علیه السلام) با هارون الرشید
علامه مجلسی از فضل بن ربیع روایت میکند[1] که:
هارونالرشید به قصد حج از بغداد حرکت کرد و صد هزار نفر قشون راست تا صولت خود را به علویین نشان دهد واین سفر رسمی خلیفه عباسی بود. هیچ کس حق نداشت بر خلیفه تقدم و پیشی گیرد، تا رسید به مکه و داخل مسجدالحرام شد، خواست شروع به طواف کند. ملتزمین برای او راه باز میکردند و نمیگذاشتند کسی بر او سبقت گیرد.
در این میان یک نفر اعرابی بر خلیفه سبقت گرفت وهر کجا هارون طواف میکرد، اعرابی پیش از خلیفه در محل رکن میایستاد، در محل لمس حجرالاسود قبل از خلیفه حجَر را میبوسید وادعیه وارده را میخواند.
حاجب و دربان کعبه با خشونت گفت: «ای عرابی از پیش روی خلیفه کنار برو.»
گفت: «خداوند در این موضع، مساوات و برابری را برای تمام بشر قرار داده و فرموده:
هارون به مقام ابراهیم آمد، اعرابی بر او سبقت گرفت و به نماز ایستاد و خلاصه در تمام اعمال و افعال بر خلیفه سبقت میگرفت. خلیفه چون جسارت و شهامت عرب را دید، پس از فراغت از طواف، او را خواست.
حاجب نزد آن مرد عرب مد وگفت: «ای اعرابی امیرالمؤمنین ترا میخواهد.»
اعرابی گفت من با او حاجتی ندارم، اگر بامن کار دارد نزد من بیاید.
حاجب، سخن مرد عرب را به خلیفه رساند، هارون گفت: «راست میگوید» و لذا برخاست و به نزد مرد عرب رفت، سلام کرد و جواب سلام شنید.
گفت: «یا اجازه میدهی بنشینم؟»
مرد عرب گفت: «خانه نه از من است و نه از تو، میخواهی بنشین و میخواهی برو.»
هارون نشست، نگاه گفت «ای اعرابی، وای بر تو، چه چیز ترا بر امیر جسور کرده که مزاحم سلاطین میشوی؟ یا مثل تو بر خلیفه سبقت میگیرد؟»
مرد عرب گفت: «ری، چرا که من و خلیفه در اینجا یکسانیم.»
هارون در غضب شد وگفت: «از تو سؤالی میکنم، اگر جواب ندادی ترا عقاب میکنم.»
اعرابی گفت: «سؤال تو سؤال متعلّم است یا سؤال متعنّت و متکبّر؟»
گفت: «سؤال متعلّم.»
اعرابی گفت: «در اینصورت مانند شاگردی بنشین که از استادش دانش میموزد و هر چه دلت خواست بپرس.»
هارون گفت: «واجبات تو کدام است؟»
اعرابی گفت: «1ـ 5ـ 17ـ 34ـ 89 ـ 135ـ از 17ـ از 12ـ 1، از 40ـ 1، از 205ـ 1، از همه عمر یک و یک به یک!»
هارون بلند بلند خندید وگفت: «من از واجبات میپرسم، تو از اعداد میشماری؟» اعرابی گفت: «ای خلیفه، مگر نمیدانی بنای جهان روی حساب است و دین بر اساس حساب استوار شده است؟ اگر حسابی نبود، در قرآ ن نمیفرمود:
«و إنْ کانَ مثقالَ حبَّهٍ مِنْ خرْدَلٍ أتَینابِها وَ کفی بِنا حاسِبینَ.» [3]
یعنی: «و اگر (ظلم ظالمان) به اندازه دانه خردلی باشد، آنرا حاضر میکنیم و ما خود کافی هستیم در حالی که حسابگریم.»
نگاه لبخندی زد و گفت: «ای خلیفه اگر حساب نبود، خداوند، دنیا را خلق نمیکرد؛ اگر حساب نبود روز قیامت را وعده نمیداد و برای جزا و سزا، پاداش و کیفر معین نمیفرمود، اگر حسابی نبود، قانونگذاری لغو و بی جهت بود. حساب است که نظام عالم را در سیر طبیعی خود حفظ میکند، حساب است که روز و شب و ماه و سال و فصول را به وجود میورد و شفتگی اوضاع از بی حسابی است.
بی حسابی است که اعتدال زندگی را از دست میدهد، بی حسابی است که سبب هرج و مرج میشود، بی حسابی است که جنایت و جنگهای خونین به وجود میورد، بی حسابی است که عدالت اجتماعی را مختل میکند و جمعی همه چیز دارا شدند و گروهی فاقد همه چیز هستند، بی حسابی است که رشته الفت و داد افراد را در جامعه گسیخته و همه را به هم بدبین کرده است.
اگر حساب در کار باشد و هر کس حساب شخصی خود را برسد همه این ناملایمات پایان خواهد یافت و شالوده زندگی بر اساس لذت بخشی و سعادت میزی گذشته خواهد شد؛ بی حسابی است که خرج و دخل کشور را نامنظم کرده است و صادرات و واردات با میزان احتیاجات مطابقت نمیکند.»
باری هارون که امپراطور چهل و چهار کشور اسلامی بود و بیش از هشتصد میلیون نفوس بشر در فرمان او بودند و به ابر خطاب میکرد: «ببار که هر کجا بباری به سرزمینهای تحت سلطه من باریدهای»، از این عرب با شهامت سخت در شگفت شد. هارون گفت: «خوب، بگو بدانم این اعداد که شمردی بیانگر چیست؟ و اگر نتوانستی بیان کنی امر میکنم، بین صفا و مروه ترا گردن بزنند.»
حاجب گفت: «ای خلیفه، از این مقام بترس. مبادا او را در حرم امن الهی گردن بزنی.»
اعرابی خندید.
هارون گفت: «چرا خندیدی؟» مرد عرب گفت: «تعجب میکنم از نکه، از میان شما دو نفر کدامیک جاهلتر و نادانتر هستید، نکه اجل نیامده را میبخشد یا نکه تعجیل در سرنوشت دیگری میکند با اینکه از سرنوشت افراد بی خبر است؟»
هارون که از شدت غضب نمیدانست چه کند گفت: «اکنون شرح اعداد را بگو.»
مرد عرب گفت: «اما این که گفتم یک، آن دین اسلام است و در دین پنج فریضه (پنج نماز) در 5 وقت (صبح، ظهر، عصر، مغرب، شام) وارد شده که 17 رکعت است؛ 34 سجده دارد و 94 تکبیر و 135 تسبیح.
اما این که گفتم: از 12 یکی مراد، روزه ماه رمضان است که از 12 ماه فقط یک ماه از ن جهت صیام لازم است.
اما اینکه گفتم از 40 یکی مراد این است که از چهل دینار واجب است یک دینار بعنوان زکات داده شود و از 205 درهم واجب است پنج درهم به مستحقین پرداخت.
اما اینکه گفتم از تمام عمر یکی مراد حَجَّهُ الاسلام است که چون مسلمان مستطیع شد، در عمر یک بار باید حج خانه خدا کند.
اما اینکه گفتم یکی به یکی مراد این است که اگر یکی، دیگری را کشت، باید خون او را به قصاص ریخت و در قرن فرموده است: «النَّفسُ بالنَّفس» [4] یعنی: یک نفر فقط در مقابل یک نفر کشته میشود.»
هارون که مبهوت جوابهای مرد عرب شده بود گفت: «به خدا قسم خوب فهمیدم و درک کردم،» نگاه دستور داد کیسهای زر به مرد عرب بدهند.
مرد عرب گفت: «ای خلیفه این کیسه درهم و دینار را برای چه به من میبخشی؟ برای آن که خوب صحبت کردم یا برای ن که جواب مسئله تو را دادم؟»
هارون گفت: «برای شیرینی کلام تو»
مرد عرب گفت: «اکنون من هم از تو سؤالی میکنم، اگر جواب دادی کیسه زر از برای خودت باشد و اگر جواب ندادی بگو کیسه زر دیگری هم به من بدهند.»
هارون گفت: «قبول میکنم، بپرس.»
اعرابی پرسید: «ای خلیفه، بگو بدانم «خُنَفْساء» (سوسک)، با پستان، شیر به بچه خود میدهد یا دانه به دهن او میگذارد؟
هارون متحیر ماند و گفت: «ای اعرابی از مثل من خلیفه چنین سؤال میکنند؟»
اعرابی گفت: «من از کسانی شنیدم که نها از پیغمبر خدا ـ صلیالله علیه و له ـ شنیدند که ن حضرت فرمود: «کسی که امیر و پیشوا و خلیفه قومی میشود، باید عقل او به اندازه عقل تمام مردم بوده باشد» و تو پیشوا و خلیفه این قوم هستی، لازم است هر چه از تو میپرسند جواب بدهی.»
هارون که خجل شده بود گفت: «نه والله نمیدانم، یا خودت جواب ن را میدانی؟ اگر گفتی، این دو کیسه زر از ن تو خواهد بود.»
مرد عرب گفت: «پروردگار عالمیان برخی حیوانات زمین را نه از راه پستان و نه از راه دانههای حبوبات رزق میدهد، بلکه رزق آن حیوانات را در خودشان قرار داده که چون از جنین مادر خارج میشوند، از درون خود قوت و غذا میگیرند و نشو ونما میکنند و زندگی نها از خاک تأمین میشود مانند «خنفساء» که از پستان خود تغذیه میکند.»
هارون گفت: «والله، اینگونه مسألهای را تاکنون از کسی نشنیده بودم.»
پس مرد عرب دو کیسه زر را گرفت و برخاست و در کنار دیوار کعبه بین فقراء مکه تقسیم نمود.
هارون به اطرافیان خود گفت: «در مورد این مرد عرب تحقیق کنید واز اسم او بپرسید.»
پس چون از مردم در مورد آن مرد عرب پرسیدند، گفتند: « این شخص موسی بن جعفر بن محمد ـ علیهمالسّلام ـ است.»
هارون گفت: «به خدا قسم من میدانستم چنین شخصی، باید میوه شجره طیبه باشد.»
[1] . بحار الانوار ج11، ص202.
[2] . سوره حج، یه26 .
[3] . سوره انبیاء: یه47.
[4] . سوره مائده یه 45.
بحارالانوار، ج11، ص202
جوان و امام صادق علیه السلام
نگاه مهربان امام صادق علیه السلام به جوانان، همراه با بزرگداشت شخصیت، تكریم استعدادها و صلاحیتها، احترام به نیازها و توجه به قلبهاى پاك و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوى امام علیه السلام فرایند عملكرد و رفتار متین، محبتآمیز، حكیمانه و سرشار از خلوص وعاطفه آن حضرت بود، بدان حد كه سخنش بر اریكه دل آنان مىنشست، زیرا گرایش جوان به خوبى، نیكى و زیبایى بیشتر و سریعتر ازدیگران است. پدیدهاى كه امام بدان اشاره نموده مىفرماید:
«انهم اسرع الى كل خیر»(1)؛ جوانان زودتر از دیگران به خوبی ها روى مىآورند.
«اوصیكم بالشبان خیرا، فانهم ارق افئده»(2)؛سفارش مىكنم شما را كه، با جوانان به خوبى و نیكویى رفتار كنید، چرا كه آنان نازك دل و عاطفىترند.
امام ضمن توجه به روح لطیف و احساس آرمانى جوانان، یاران و نزدیكان خود را نیز به دقت و توجه در این نكات رهنمون مىساخت. از جمله، یكى از یاران امام به نام «مؤمن طاق»(3) براى پیام رسانى و تبلیغ دین، مدتى را در شهر بصره گذراند. وقتى كه به مدینه بازگشت، خدمت امام صادق علیه السلام رسید، حضرت از او پرسید:
-به بصره رفته بودى؟
-آرى!
-اقبال مردم را به دین و ولایت چگونه دیدى؟
-بهخدا اندك است! مىآیند ولى كم!!
-جوانان را دریاب، زیرا آنان به نیكى و خیر از دیگران پیشتازترند.(4)
گزیدهاى از منشور جوان را در اندیشه صادق آل محمد صلی الله علیه و آله مرور مىنماییم:
جوانى «فرصت نیكو» و «نسیم رحمت» است كه باید به خوبى
ادامه مطلب...